به گزارش ایسنا، امروز ششم تیرماه چهلمین سالگرد ترور نافرجام آیت الله سیدعلی خامنه ای در سال 1360 است.
ماجرای ترور
به دنبال تظاهرات اعتراضی گروهک تروریستی منافقین در 30 خرداد 1360 در اعتراض به عزل بنی صدر از فرماندهی کل قوا توسط بنیانگذار فقید انقلاب اسلامی در تاریخ 20 خردادماه، فضای سیاسی و اجتماعی کشور متشنج شد. این وضعیت بعد از رای عدم کفایت سیاسی نخستین مجلس شورای اسلامی ایران به ریاست جمهوری بنی صدر در 31 خرداد و بعد از فرمان امام خمینی مبنی بر عزل بنیصدر از ریاست جمهوری در اول تیرماه شدت گرفت و گروهک های تروریستی در اقدامی هماهنگ دست به اسلحه شدند و از سوم اردیبهشت 1358 شروع به ترور مردم و چهره های سیاسی و فرهنگی و مسوولان رده های مختلف حکومت کردند.
با شناسایی و متلاشی شدن هسته اولیه ترورها یعنی گروهک فرقان، هواداران و ته مانده های این گروهک تروریستی راه رفقای خود را ادامه دادند و نماینده امام خمینی در شورای عالی دفاع و یک روحانی نام آشنای دیگر را ترور کردند.
نماینده امام در شورای عالی دفاع ششم تیرماه 1360 برای ارائه گزارش از جبهههای جنوب، خدمت امام خمینی رسید و بعد از دیدار و گفت و گو با ایشان، طبق برنامه شنبهها، عازم مسجد ابوذر در خیابان فلاح تهران شد تا بعد از نماز برای مردم سخنرانی کند و به ابهامات و سوالات آنان درباره شرایط آن روزگار کشور پاسخ دهد.
طول مسیرِ جماران تا مسجد ابوذر به گفت و گو و رد و بدل شدن درد و دل خلبان شهید عباس بابایی سپری شد. آنان نیم ساعت قبل از اذان به مسجد ابوذر رسیدند و ادامه گفت و گوهایشان در شبستان و حیات مسجد ادامه یافت. با وجود حضور حجتالاسلام رضا مطلبی امام جماعت مسجد ابوذر، نماز ظهر و عصر به امامت ایشان اقامه شد و بلافاصله بعد از نماز عصر پشت بلندگوی مسجد ایستادند و شروع به صحبت با مردم نشسته در صفوف نماز کردند.
صحبتهایشان با این جمله آغاز شد: «امروز شایعات فراوانی بین مردم پخش شده و من میخواهم به بخشی از آنها پاسخ بدهم.» برخی نیز پرسشهای مکتوب مردم را دست به دست به ایشان می رساندند. هنوز دقایقی از شروع صحبت ها نگذشته بود که بین جمعیت ضبط صوتی دست به دست شد و جوانی با قد متوسط و موهای فرفری، کت و پیراهن چهارخانه صورتی رنگ با تهریش که تیپ خیلی از جوانهای دهه 1360 بود، دکمه ضبط صوت را روشن کرد و بی آنکه توجهی به درست کار کردن ضبط کند، آن را روی میز گذاشت و به سرعت از شبستان مسجد خارج شد.
سخنانش ادامه داشت که بلندگوی مسجد شروع به سوت کشیدن کرد. همانطور که صحبت می کرد، گفت: «آقا این بلندگو را تنظیم کنید.» سپس قدری به سمت چپ میکروفن جابه جا شد تا شاید صدای سوت بلندگو قطع شود، اما نشد.
نماینده امام در شورای عالی دفاع ادامه داد: «در زمان امیرالمؤمنین، زن در همهی جوامع بشری نه فقط در بین عربها، مظلوم بود. نه میگذاشتند درس بخواند، نه میگذاشتند در اجتماع وارد بشود و در مسائل سیاسی تبحر پیدا بکند، نه ممکن بود در میدانهای … .» و ناگهان ضبط صوت منفجر شد.
فضای شبستان مسجد به کلی دگرگون شد و محافظ شخصی آیت الله خامنه ای به سرعت بدن نیمه جان و غرق خون ایشان را به آغوش گرفت و در گوشه ای از مسجد خواباند. امام جماعت مسجد و اهالی محل از این اتفاق در شوک بودند. ایشان با همکاری تنها محافظ و چهار نفر از اهالی مسجد داخل خودروی بلیزر پارک شده در کنار مسجد خوابانده و به درمانگاهی کوچک در خیابان قزوین منتقل شدند.
پنج مرد با چهره خونآلود و اسلحه به دست، وارد درمانگاه شدند اما با نا امید شدن از نظر اطبای حاضر در درمانگاه، در حال ترک درمانگاه یک پرستار که نماینده امام در شورای عالی دفاع را شناخته بود با کپسول اکسیژن همراه آنان شد. خودرو به پیشنهاد پرستار به سمت بیمارستان بهارلو در حوالی پل جوادیه تهران حرکت کرد و به محض رسیدن به بیمارستان وارد محوطه شد و مجروح خون آلود به سرعت با برانکارد به اتاق عمل انتقال یافت.
سمت راست بدن پر از ترکش و قطعات متلاشی شده ضبط صوت بود. دست راستش به دلیل قطع اعصاب حرکت نداشت و ورم کرده بود و استخوانهای کتف و سینه اش دیده میشد.
به دلیل شدت خونریزی بیش از 37 واحد خون و فرآوردههای خونی به ایشان تزریق شد. این حجم خون، واکنشهای انعقادی را مختل کرد. دو سه بار نبض افتاد. کادر درمان چند بار مجبور شدند پانسمان را باز کنند و دوباره رگها را مسدود کنند. کیسههای خون را از هر دو دست و هر دو پا به بدن تزریق کردند، اما خونریزی همچنان ادامه داشت.
موج انفجار و ترکش های اصابت کرده به بدن، کتف و بالای ران سمت راست بدنش را به شدت مجروح کرده بود و موجب شکسته شدن استخوان ترقوه شانه شده بود افزون بر آن ترکش ها موجب پارگی و قطع چند رگ و عصب دست راستش شد و پزشکان هم نتوانستند کاری بکنند و دست راست ایشان برای همیشه از کار افتاد.
بعد از فروکش کردن هرج و مرج ناشی از انفجار و پیدا شدن تکه های متلاشی شده منبع انفجار، ماموران امنیتی و قضایی کشورمان این جملسه را روی جداره داخلی ضبط صوت پیدا کردند که با ماژیک قرمز نوشته بود: «عیدی گروه فرقان»
تفاله های تروریست
با وجودی که هسته اصلی گروهک تروریستی فرقان پس از ترورهای سال ۱۳۵۸ دستگیر و متلاشی شد، اما برخی پیروان این گروهک گروه دیگری را به نام رهروان فرقان راه انداختند و آیت الله حاج شیخ قاسم اسلامی خطیب و عالم مجاهد و آیت الله سیدعلی خامنه ای رییس جمهور وقت کشورمان را ترور کردند که ترور رییس جمهور نافرجام ماند.
مرکز اسناد انقلاب اسلامی این ترور را کار بازماندگان گروهک تروریستی فرقان ثبت کرد با این تفاوت که نام عامل اصلی را امیرمسعود تقیزاده و نه محمدجواد قدیری از اعضای سازمان منافقین اعلام کرد. معاون وقت دادستانی انقلاب، محمدجواد قدیری را از جمله تروریست هایی اعلام کرد که نقشه ترور را کشید. او فردی نفوذی در کمیته انقلاب مستقر در اداره دوم ستاد ارتش کشور بود که پس از این سوء قصد نافرجام از ایران فرار کرد.
حدود دو ماه بعد در شهریور 1360 محمد متحدی معروف به مهدی و امیرمسعود تقیزاده دو تن از عوامل بمبگذاری مسجد ابوذر دستگیر شدند. امیرمسعود تقیزاده در اعترافاتش درباره نحوه ترور گفت: طرح استفاده از ضبط صوت برای عملیات از قبل توسط مهدی [محمد متحدی] مطرح شد. … من ظهر به مسجد [ابوذر] رفتم و دیدم که یک نماز به امامت آیت الله خامنهای خوانده و نماز بعدی را هم من شرکت کردم و سپس وقتی ایشان برای سخنرانی به پشت میز بزرگی که قرار داشت رفت، من بعد از یکی دو دقیقه ضبط را به کار انداخته و جلوی ایشان گذاشتم.
اعتراف تروریست ها
دو ماه بعد از حادثه نیروهای دادستانی انقلاب توانستند رَدی از گروه رهروان فرقان در مشهد مقدس بیابند. شهریور 1360 محمد متحدی و مسعود تقیزاده از عوامل بمبگذاری مسجد ابوذر توسط نیروهای دادستانی انقلاب دستگیر شدند. مسعود تقیزاده در بازجوییهایش لب به اعتراف گشود و به تفصیل سخن گفت، اما محمد متحدی به جز چند خط، سخنی نگفت و در دادگاه نیز حاضر به دفاع از خود نشد.
امیرمسعود تقیزاده در تشریح مقدمات طرح ترور گفت: «طرح استفاده از ضبط صوت برای عملیات از قبل توسط مهدی [محمد متحدی] مطرح شده بود، چون من برای یک خبرنگار ژاپنی کار میکردم، از طریق ترمه او و چند بار برای مصاحبه مطبوعاتی پیش بهشتی هم میرفتند و معمولاً خبرنگارها ضبط صوت را روی میز میگذاردند. این فکر به نظر مهدی [محمد متحدی] رسیده بود. این طرح مخصوصاً بعد از عدم موفقیت در کارهای معادیخواه یا موسوی اردبیلی خیلی فکر مهدی را مشغول کرده بود.
یک طرحی را برای من کشیده بود که از روی آن یکی را درست کنم و آن یک مکعب مستطیل بود که در آن چند سوراخ به نظر ۹ میلی متری با فواصل مساوی تعبیه شده بود و سپس بعد از تهیه آن که من به یک تراشکاری دادم و حتی وی مشکوک شده بود و گفته بود که این برای اسلحه است و من با هزار مکافات و توجیه بالاخره گرفتم و مهدی بعد از چند روز کار روی آن چیزی درست کرده بود؛ به قراری که چهار تا فشنگ در چهار سوراخ گذاشت و سپس یک صفحه را که چهار میخ به آن وصل کرده بود و توسط یک محور، وسط این صفحه را به سمت مکعب مستطیل میکشید که اگر ضامن را کشیده و صفحه را به عقب برده و رها میکردیم، میخها بر روی فشنگها خورده و آنها هم عمل میکردند. البته به نظر درست بود ولی وقتی من و رضا در جاده سولیقون آن را هرچه امتحان کردیم عمل نکرد.
اولین دفعه با ماشین رفتیم، حسین هم بود که عمل نکرد. وقتی دفعه دوم که مهدی میگفت حتماً ضامنش را نکشیدهاید، با رضا رفتیم باز هم نتیجه نداد. به این ترتیب مسئله مانده بود تا اینکه مهدی طرحش را تغییر داده و این بار به جای چهار سوراخ یک سوراخ گذاشته بود. قسمتی با قطر بزرگ و این همان طرحی بود که در ضبط ترور آیتالله خامنهای استفاده شد. البته این را امتحان کرده بودم و خوب هم عمل کرده بود. البته به غیر از من مهدی خودش امتحان کرده بود و این دفعه در انتهای آن سوراخ که قطرش حدود یک سانتیمتر بود یک سوراخ که منتهی میشد، آن سیم چاشنی برق از آنجا خارج میشد و سپس مقداری باروت روی چاشنی ریخته و سپس هم تعدادی ساچمه بلبرینگ روی آن ریخته و با یک … دایرهای پلاستیکی و چسب روی آنها گذاشته و ثابت میکردند.
این ضبط در مرحله اول برای موسوی اردبیلی در نظر گرفته شده بود که هر شب جمعه در مسجد کنار خانهاش سخنرانی و تفسیر داشت و مهدی به حسن گفته بود که چون او تفسیر قرآن میکند کار در آن زمان از نظر بیرونی خیلی تبلیغ بدی میشود، به همین دلیل دفعه بعد من رفتم و دیدم که امکان دارد که کار با ضبط انجام دهیم، بنابراین برای هفته بعد مهدی ضبط را تهیه کرده بود ولی درست همان هفته وی بنا بر یک عزا یا عیدی به مشهد رفته بود و نشد. تا اینکه مطلع شدیم آیتالله خامنهای در یک محل یک برنامه پرسش و پاسخ دارد. من روز قبل برای شناسایی مسجد رفته و فردایش با ضبط به محل رفتم.
قبلاً مهدی آن را با چراغ امتحان میکرد و خوب عمل میکرد ولی روز عمل صبحش که من چند دفعه آزمایش کردم، متوجه شدم که زیاد هم قابل اعتماد نیست و با کمی تکان از حالت معمولش بیرون میآید. به هر حال من ظهر به مسجد رفتم و دیدم که یک نماز به امامت خود آیتالله خامنهای خوانده و نماز بعدی را هم من شرکت کردم و سپس وقتی ایشان برای سخنرانی به پشت میز بزرگی که قرار داشت رفت٬ من بعد از یکی دو دقیقه ضبط را به کار انداخته و جلوی ایشان گذاشتم.
البته چون میز بزرگ بود و برای برداشتن کاغذ سؤالها به آن طرف و این طرف خم میشد، من امکان اینکه به هدف بخورد را زیاد نداشتم و دیگر اینکه چون ترس داشتم، قبل از رسیدن نوار به آخر بمب عمل کند هر چه سریعتر به کناری رفته و جورابهایم را پوشیدم و سپس به توالت رفته و از آنجا خارج شدم و از کوچه پشتی به میدان ابوذر که فولکس را آنجا گذاشته بودم رفتم و از محل دور شدم.»
پس از بازجوییها و محاکمه متهمان، آیتالله محمد محمدی گیلانی، رییس دادگاه انقلاب تهران مسعود تقیزاده و محمد متحدی را به اعدام محکوم کرد و حکم هر دو تروریست در تاریخ 18 بهمن ماه همان سال در محل مصلای شهر تبریز اجرا شد.
واکنش امام
امام خمینی (ره) رهبر فقید انقلاب اسلامی یک روز بعد از سوء قصد به جان نماینده خود در شورای عالی دفاع اقدام به صدور پیامی تند کردند.
ایشان نوشتند: «بسم الله الرحمن الرحیم، جناب حجت الاسلام آقای حاج سید علی خامنه ای- دامت افاضاته.
خداوند متعال را شکر که دشمنان اسلام را از گروهها و اشخاص احمق قرار داده است، و خداوند را شکر که از ابتدای انقلاب شکوهمند اسلامی هر نقشه که کشیدند و هر توطئه که چیدند و هر سخنرانی که کردند ملت فداکار را منسجمتر و پیوندها را مستحکم تر نمود و مصداق «لا زال یُؤیّدُ هذا الدّین بالرجل الفاجر» تحقق پیدا کرد. اینان هر جا سخن گفتند خود را رسواتر کردند و هر چه مقاله نوشتند ملت را بیدارتر نمودند و هر چه شخصیتها را ترور نمودند قدرت مقاومت را در صفوف فشرده ملت بالاتر بردند.
اکنون دشمنان انقلاب با سوء قصد به شما که از سلاله رسول اکرم وخاندان حسین بن علی هستید و جرمی جز خدمت به اسلام و کشور اسلامی ندارید و سربازی فداکار در جبهه جنگ و معلمی آموزنده در محراب و خطیبی توانا در جمعه و جماعات و راهنمایی دلسوز در صحنه انقلاب می باشید، میزان تفکر سیاسی خود و طرفداری از خلق و مخالفت با ستمگران را به ثبت رساندند. اینان با سوء قصد به شما عواطف میلیونها انسان متعهد را در سراسر کشور بلکه جهان جریحه دار نمودند. اینان آن قدر از بینش سیاسی بی نصیبند که بی درنگ پس از سخنان شما در مجلس و جمعه و پیشگاه ملت به این جنایات دست زدند، و به کسی سوء قصد کردند که آوای دعوت او به صلاح و سداد در گوش مسلمین جهان طنین انداز است.
اینان در این عمل غیر انسانی به جای برانگیختن و رعب، عزم میلیونها مسلمان را مصمم تر و صفوف آنان را فشرده تر نمودند. آیا با این اعمال وحشیانه و جرایم ناشیانه وقت آن نرسیده است که جوانان عزیز فریب خورده از دام خیانت اینان رها شوند و پدران و مادران، جوانان عزیز خود را فدای امیال جنایتکاران نکنند و آنان را از شرکت در جنایات آنان بر حذر دارند؟ آیا نمی دانند که دست زدن به این جنایات، جوانان آنان را به تباهی کشیده و جان آنان به دنبال خودخواهی مشتی تبهکار از دست می رود؟
ما در پیشگاه خداوند متعال و ولی بر حق او حضرت بقیه الله -ارواحنا فداه- افتخار می کنیم به سربازانی در جبهه و در پشت جبهه که شبها را در محراب عبادت و روزها را در مجاهدت در راه حق تعالی به سر می برند. من به شما خامنه ای عزیز، تبریک می گویم که در جبهه های نبرد با لباس سربازی و در پشت جبهه با لباس روحانی به این ملت مظلوم خدمت نموده، و از خداوند تعالی سلامت شما را برای ادامه خدمت به اسلام و مسلمین خواستارم.»
نماینده امام در شورای عالی دفاع نیز در واکنش به این پیام در گفت وگویی که دهم تیرماه با خبرنگار صدا و سیما انجام داد، بیان کرد:
«بسمالله الرحمن الرحیم
بعد از چهار روز که از این حادثه بر من میگذرد به فضل الهی و به کمک و تلاش بیدریغ کارکنان عزیز این بیمارستان، خودم را در وضع بسیار مناسب و خوبی میبینم. هر وقت به یاد این میافتم که این حادثه موجب شده امام عظیمالشأن ما اظهار لطف کنند و در پیامشان اظهار دلسوزی بکنند و ملت بزرگ و قهرمان ما دست به دعا بردارند و دعا کنند، در خودم احساس شرمندگی میکنم. در راه انجام وظیفه، اینگونه حوادث حوادثی نیست که این همه لطف و محبت و بزرگواری را چه از سوی امام، چه از سوی امت و همچنین از سوی کارکنان و کارمندان این واحدهای پزشکی که واقعاً شب و روزشان را در این کار گذاشتهاند، این همه اظهار شد.
من به حمدالله حالم خیلی خوب است. امروز هیچ احساس ناراحتی فوقالعادهای نمیکنم. بیشترین بخش از ناراحتیهایی که داشتم بحمدالله برطرف شده، راحت میتوانم بنشینم، راحت میتوانم از تخت پایین بیایم و راحت میتوانم غذا بخورم و در همه احوال محبت و لطف کارکنان بیمارستان، پزشکان و بقیه، به من کمک کرده و میکنند. من بدین وسیله از همین جا عرض سلام و ارادت بیپایان خودم را خدمت امام امت میکنم و به ایشان عرض میکنم که در مقابل حوادثی اینچنین، ما هیچ انتظاری نداریم و توقعی نداریم که کمترین رنجشی به خاطر ایشان بنشیند. ما معتقدیم که «سر خمّ می سلامت شکند اگر سبویی».
همچنین از امت مسلمان و قهرمان که این همه دارند فداکاری میکنند در جبههها و پشت جبههها، این همه دارند جانهای عزیز و نفیسشان را در راه خدا میدهند، انتظار نداریم که در مقابل یک حوادث کوچکی از این قبیل اظهار نگرانی و احساس نگرانی کنند و ما را بیشتر از آنچه که شرمنده هستیم، شرمنده نکنند. از خداوند متعال توفیق همه را خواستارم.»
منابع:
تبیان، ترور نافرجام آیت الله خامنهای
صحیفه امام جد 14 ص 503 و 504
خامنه ای دات آی آر، ترور مردان خمینی
مرکز اسناد انقلاب اسلامی، بازخوانی 24 ترور پس از پیروزی انقلاب اسلامی
مصاحبه حجت الاسلام و المسلمین سیدعلی خامنه ای، واحد مرکزی خبر، بیمارستان قلب
انتهای پیام
لینک خبر: https://eghtesadmand.ir/?p=105153