به گزارش ایسنا، امروز ۲۳ اردیبهشت ماه مصادف با چهل و دومین سالگرد لغو قرارداد قضاوت کنسولی اتباع آمریکایی در ایران موسوم به قانون کاپیتولاسیون است. این رویداد تاریخی پس از ۱۸۹ سال مانع از تداوم نفوذ ایالات متحده امریکا در سلسله اعصاب و رگ و ریشه ایران زمین شد.
سررسید کاپیتولاسیون روسی
با افتتاح ششمین دوره مجلس شورای ملی در مورخ ۱۹ تیر ۱۳۰۵، رضا پهلوی اقداماتی را برای وضع قوانین اقتصادی و مالی و عقد قراردادهای قضایی و سیاسی و اقتصادی برداشت. از جمله مهمترین اقدام پهلویِ پدر فراهم کردن بستر لغو قرارداد قضاوت کنسولی اتباع روس در ایران موسوم به کاپیتولاسیون روسی بود.
وی در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۳۰۶ از طریق سفارتخانه های کشورمان در کشورهای آلمان، ایتالیا، بلژیک، هلند، سوییس و اسپانیا فسخ تهدات دولت ایران را در مورد قضاوت کنسولی و مزایای اتباع خارجه در ایران اعلام کرد و یکسال را برای بی اثر کردن تعهدات گذشته زمان تعیین کرد. در طول این مدت دادگاه های جدیدالتاسیس و قوانین مدنی و جزایی جدیدی به تصویب رسید و سرانجام در ۲۰ اردیبهشت ۱۳۰۷ در صدمین سالگرد امضای عهدنامه شرم آور ترکمانچای قرارداد قضاوت کنسولی اتباع روس در ایران لغو شد.
آغاز کاپیتولاسیون آمریکایی
با ورود اولین مبلغان مذهبی در اردیبهشت سال ۱۲۱۱ شمسی، پای آمریکاییها به ایران باز شد. بعد از آن میرزا تقی خان امیرکبیر به امید کاستن از قدرت نظامی و نفوذ سیاسی روزافزون روسیه و بریتانیا در ایران، بستر روابط اقتصادی و بعد روابط سیاسی با این کشور را به وجود آورد. ایجاد روابط تجاری و اقتصادی با امریکا اولین اقدام صدراعظم ناصرالدین شاه بود. امریکا به دلیل رقابت تجاری با بریتانیای کبیر در ۱۸ مهر ۱۲۳۰ شمسی پس از یک سال نیم مذاکره با طرف ایرانی موفق به امضای عهدنامه دوستی و کشتیرانی با دولت ایران شد.
بعد از آن، عهدنامه دوستی و تجاری ایران و آمریکا در ۲۲ آذر ۱۲۳۵ شمسی به میل و اصرار طرف ایرانی در هشت ماده در استانبول ترکیه به امضای طرفین رسید. براساس مواد پنج و هفت عهدنامه مذکور دولت امریکا با استناد به واژهی «کامله الوداد» از مقررات و معاهدات کاپیتولاسیون در ایران برخوردار شد.
طبق حق دول کامله الوداد در هر معاهده ای که یکی از دو کشورِ دوست با دولت سوم منعقد می کردند و حقوق و امتیازاتی را به کشور سوم می دادند، کشور طرف قرارداد اول هم از آن امتیازات برخوردار می شد. آمریکایی ها از همان ابتدای شروع روابط سیاسی و اقتصادی با ایران به خوبی به نیاز و احتیاج شاهان قاجار برای توسعه روابط اقتصادی و سیاسی آگاه بودند به همین دلیل به طرق مختلف درصدد بهره برداری از امتیاز کاپیتولاسیون در ایران بودند. آنان می دانستند طرف ایرانی خواهان ادامه رابطه با آمریکاست حتی به قیمت اعطای امتیازات ویژه و خاص.
اولین سفارت در تاریخ ۲۱ دی ۱۲۶۱ شمسی از سوی طرف امریکایی در ایران دایر شد و سفارت ایران در امریکا نیز پنج سال بعد در سال ۱۲۶۶ در واشنگتن راه اندازی شد.
عامل نفوذ امریکا در ایران
اگرچه لغو همه امتیازات به خصوص کاپیتولاسیون با همه کشورها توسط رضاخان در سال ۱۳۰۷ شامل حال امریکا هم شد اما این اقدام شاهِ پدر، مانع از گسترش و عمق نفوذ آمریکا در ایران نشد به بیان روشن تر آغاز جنگ جهانی دوم موجب نفوذ بیش از پیش ایالات متحده در مناسبات حیاتی داخلی و بین المللی ایران شد. امریکایی ها با مجموعه سیاستهایی که بعد از این جنگ نسبت به ایران در پیش گرفتند موفق شدند موقعیت خود را از هر نظر سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی در دربار شاهِ پسر تحکیم ببخشند و محمدرضا پهلوی نیز اصلی ترین عامل نفوذ آمریکا و پیاده کردن اهداف این کشور در ایران بود.
حضور پهلویِ پسر در راس قدرت و سودای تبدیل ایران به ژاندارم خاورمیانه با میل وافر او به تجهیز ارتش موجب امضای قراردادهایی با حاکمان و سیاستمداران امریکایی شد که نتیجه آن حضور پر رنگتر مستشاران آمریکایی در ایران بود.
دولت ایران طی سالهای ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۰ با نظارت آمریکایی ها بیش از ۶۵ میلیارد ریال خرج امور نظامی و احداث تأسیسات نظامی خود کرد و سیاستمداران آمریکایی نیز این مهم با مشروط به دریافت امتیاز مصونیت قضایی مستشاران و اتباع خود در ایران کردند.
به این منظور کنگره آمریکا طی سالهای ۱۳۴۲ و ۱۳۴۳ به طور جدی مسئله مصونیت آمریکاییها در ایران را به بحث و تبادل نظر گذاشت و اعطای کمک های نظامی به دولت ایران را مشروط به در نظر گرفتن امتیازات ویژه و وضع مقررات قضایی از طرف ایرانی کرد. به این ترتیب دولت آمریکا پس از ۳۱ سال از لغو قانون کاپیتولاسیون روسی در ایران موفق به دریافت امتیاز کاپیتولاسیون آمریکایی از پادشاهی پهلوی شد.
کویلر یانگ استاد دانشگاه پرینستون در اوایل سال ۱۳۴۸ به شاگردانش گفت: «کاپیتولاسیون اشتباه مصیبت باری است که منافع آمریکا را دچار مشکل خواهد نمود. این عمل ناشیانه و زشت، نشانه ای از رفتار خشن و احمقانه امپریالیسم است ولی با این همه، ما آنقدر فشار آوردیم تا به اجرا درآمد.»
به دنبال نخست وزیری علی امینی و تصویب لایحه اصلاحات ارضی در سال ۱۳۴۰ توسط دولت وقت ایران، آمریکا خواهان تصویب لایحه کاپیتولاسیون شد اما امینی که از سیاستمداران کهنه کار ایران بود و به خوبی از سابقه منفی قرارداد قضاوت کنسولی یا همان کاپیتولاسیون روسیه در ایران آگاه بود از انجام این کار طفره رفت.
با روی کار آمدن اسدالله عَلَم و گذشت یک سال از درخواست آمریکایی ها، وزارت خارجه پهلوی در تاریخ ۳۰ اسفند ۱۳۴۱ با ارسال یادداشت شماره ۸۸۰۰ خطاب به سفارت آمریکا چنین نوشت: «… در خصوص اعضای عالی رتبه هیات مستشاری که دارای گذرنامه سیاسی می باشند موافقت می گردد که به نامبردگان وضع سیاسی داده شود تا بتوانند از مصونیتها و امتیازات مربوطه برخوردار شوند و در خصوص بقیه کارمندان هیئت های مستشاری آمریکا نیز مطالعاتی در جریان است تا برای آنها نیز امتیازات و تسهیلات بیشتری فراهم گردد.»
کار دولت عَلَم را بیست و یکمین دوره مجلس شورای ملی تمام کرد. این مجلس بررسی لایحه کاپیتولاسیون را روز سه شنبه ۲۱ مهر ۱۳۴۳ در دستور کار قرار داد و با ۷۴ رای موافق از ۱۳۶ نماینده حاضر در جلسه تصویب کرد.
به دنبال تصویب لایحه کاپیتولاسیون رژیم شاه که به خوبی نسبت به حساسیت های مردم آشنا بود و می دانست مردم بی تفاوت نمی نشیند، با سانسور شدید و کنترل همه جانبه روزنامه ها و جراید تلاش کرد از درز این قرارداد ننگین جلوگیری کند و این خیانت را مثل صدها خیانت دیگر رژیم از چشم توده های مردم پوشیده نگه دارد به همین خاطر در جراید و مطبوعات از انعکاس این رهاورد تازه انقلاب سفید جلوگیری کرد و با به صدا درآوردن طبل تو خالی انقلاب و با به راه انداختن جشن و چراغانی و رقص و پایکوبی به مناسبت مراسم تاجگذاری محمدرضا شاه در کاخ گلستان در تاریخ چهار آبان ۱۳۴۶ کوشید مردم را سرگرم کند و از حوادثی که در پشت پرده، جریان دارد دور و بی خبر نگهدارد.
بررسی دقیق امام
در مورد نحوه اطلاع امام خمینی از متن لایحه، شهید مهدی عراقی گفت: «آقا قبل از تصویب لایحه در مجلس شورای ملی از متن آن آگاه شدند. اواخر شهریور یا تقریباً اواخر مهر ماه بود که یکی از رفقایی که ما در مجلس داشتیم به ما اطلاع داد که یک لایحه ای دولت می خواهد بیاورد در مجلس و مصونیت بدهد به ۱۷۰۰ مستشار آمریکایی که بعداً به همین نام لایحه کاپیتولاسیون مشهور شد. این مسئله آمد با آقا مطرح شد، آقا این جوری قبول نکردند گفتند تا مدرک نباشد ما نمی توانیم روی آن حرفی بزنیم شما اگر می توانید مدرکش را تهیه کنید.»
در مورد نحوه دست یابی به این اسناد آیت الله هاشمی رفسنجانی درخاطراتش نوشت: «با خبر شدیم که در مجلس رژیم، لایحه ای در مسیر تصویب است که در آن به مستشاران آمریکایی امتیازاتی داده می شد در پیگیری این خبر، زمینه جدید فراهم شد برای مبارزه امام. ایشان چند نفری را مأمور تحقیق در مورد جزییات این خبر کردند که یکی از آنها من بودم. رفتم پیش آقایان فلسفی، تولیت و سیدجعفر بهبهانی و پیام امام را رساندم و گفتم ما اخبار پشت پرده این جریان را هر چه بیشتر و دقیق تر می خواهیم. آقای بهبهانی از طریق یکی از نمایندگان مجلس سنا متن لایحه و اسناد مربوطه را دریافت کرد و به من داد. من دو روز در تهران ماندم و متن مذاکرات مجلس و جزوه کنوانسیون وین را تهیه کردم. اخباری را هم مرحوم تولیت در اختیار من گذاشت که مجموعا با اطلاعات کاملی بردم خدمت امام.»
رهبر فقید کشورمان با مطالعه مجموعه اسناد و مدارک دریافت که رژیم پهلوی بار دیگر چه ضربه خانمانسوزی به استقلال ایران زده و چه خیانت بزرگی نسبت به ملت شریف و آزاده ایران مرتکب شده است. ایشان قبل از دست زدن به هر کاری برای آماده کردن علما و روحانیون تهران و شهرستانها پیک هایی همراه نامه به اطراف و اکناف روانه کردند و خود نیز با مراجع عظام تقلید در حوزه علمیه قم به گفت و گو نشست و آنان را از تصمیم خفت بار رژیم آگاه کردند و بدین ترتیب محدوده اعتراضها و مخالفتهایشان را به سراسر کشور گسترش دادند.
خروش شدید امام
امام خمینی (ره) بعد از اطلاع دقیق از جزییات لایحه مذکور در تاریخ چهارم آبان ۱۳۴۳ در جمع مردم و طلاب حوزه علمیه قم سخنرانی افشاگرانه و آتشینی انجام دادند که همین سخنرانی زمینه ساز دستگیری و آغاز دوره ۱۴ ساله تبعید ایشان از وطن شد.
ایشان در این سخنرانی ضمن اعلام عزای عمومی، بیان کردند: «من تأثرات قلبی خودم را نمی توانم اظهار کنم. قلب من در فشار است. این چند روزی که مسائل اخیر ایران را شنیده ام خوابم کم شده است. ناراحت هستم. قلبم در فشار است. با تأثرات قلبی روزشماری می کنم که چه وقت مرگ پیش بیاید [گریۀ شدید حضار]. ایران دیگر عید ندارد. عید ایران را عزا کرده اند [گریۀ حضار]؛ عزا کردند و چراغانی کردند [گریۀ حضار]؛ عزا کردند و دسته جمعی رقصیدند. ما را فروختند، استقلال ما را فروختند، و باز هم چراغانی کردند؛ پایکوبی کردند. اگر من به جای اینها بودم این چراغانیها را منع می کردم؛ می گفتم بیرق سیاه بالای سر بازارها بزنند [گریۀ حضار]؛ بالای سر خانه ها بزنند؛ چادر سیاه بالا ببرند. عزت ما پایکوب شد؛ عظمت ایران از بین رفت؛ عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند.
قانونی در مجلس بردند؛ در آن قانونْ اولا ما را ملحق کردند به پیمان وین؛ و ثانیاً الحاق کردند به پیمان وین] تا] مستشاران نظامی، تمام مستشاران نظامی امریکا با خانواده هایشان، با کارمندهای فنی شان، با کارمندان اداری شان، با خدمه شان، با هر کسکه بستگی به آنها دارد، اینها از هر جنایتی که در ایران بکنند مصون هستند! اگر یک خادم امریکایی، اگر یک آشپز امریکایی، مرجع تقلید شما را در وسط بازار ترور کند، زیر پا منکوب کند، پلیس ایران حق ندارد جلوی او را بگیرد! دادگاههای ایران حق ندارند محاکمه کنند، بازپرسی کنند، باید برود امریکا! آنجا در امریکا اربابها تکلیف را معین کنند!
دولت سابق (دولت اسدالله علم) این تصویب را کرده بود و به کسی نگفت. دولت حاضر (حسنعلی منصور) این تصویبنامه را در چند روز پیش از این برد به مجلس و در چند وقت پیش از این به سنا بردند و با یک قیام و قعود مطلب را تمام کردند، و باز نفسشان درنیامد.
در این چند روز، این تصویبنامه را بردند به مجلس شورا و در آنجا صحبتهایی کردند، مخالفتهایی شد، بعضی از وکلای آنجا هم مخالفتهایی کردند، صحبتهایی کردند لکن مطلب را گذراندند؛ با کمال وقاحت گذراندند! دولت با کمال وقاحت از این امر ننگین طرفداری کرد! ملت ایران را از سگهای امریکا پست تر کردند. اگر چنانچه کسی سگ امریکایی را زیر بگیرد، بازخواست از او می کنند؛ لکن، اگر شاه ایران یک سگ امریکایی را زیر بگیرد باز خواست می کنند؛ و اگر چنانچه یک آشپز امریکایی شاه ایران را زیر بگیرد، مرجع ایران را زیر بگیرد، بزرگتر مقام را زیر بگیرد، هیچ کس حق تعرض ندارد! چرا؟ برای اینکه می خواستند وام بگیرند از امریکا! امریکا گفت این کار باید بشود ـ لابد این جور است ـ بعد از سه ـ چهار روز، یک وام دویست میلیون، دویست میلیون دلاری، تقاضا کردند. دولت تصویب کرد دویست میلیون دلار در عرض پنج سال به دولت ایران بدهند و در عرض ده سال سیصد میلیون بگیرند! می فهمید یعنی چه؟ دویست میلیون دلار، هر دلاری هشت تومان در عرض پنج سال وام بدهند به دولت ایران برای نظام، و در عرض ده سال سیصد میلیون ـ آنطور که حساب کردند ـ سیصد میلیون دلار از ایران بگیرد؛ یعنی صد میلیون دلار، یعنی هشتصد میلیون تومان از ایران در ازای این وام نفع بگیرند! مع ذلک، ایران خودش را فروخت برای این دلارها! ایرانْ استقلال ما را فروخت؛ ما را جزء دوَل مستعمره حساب کرد؛ ملت مسْلم ایران را پست تر از وحشیها در دنیا معرفی کرد، در ازای وام دویست میلیون که سیصد میلیون دلار پس بدهند! ما با این مصیبت چه بکنیم؟ روحانیون با این مطالب چه بکنند؟ به کجا پناه ببرند؟ عرض خودشان را به چه مملکتی برسانند؟
آقا، من اعلام خطر می کنم! ای ارتش ایران، من اعلام خطر می کنم! ای سیاسیون ایران، من اعلام خطر می کنم! ای بازرگانان ایران، من اعلام خطر می کنم! ای علمای ایران، ای مراجع اسلام، من اعلام خطر می کنم! ای فضلا، ای طلاب، ای مراجع، ای آقایان، ای نجف، ای قم، ای مشهد، ای تهران، ای شیراز، من اعلام خطر می کنم!
خطردار است. معلوم می شود زیر پرده ها چیزهایی است و ما نمی دانیم. در مجلس گفتند نگذارید پرده ها بالا برود! معلوم می شود برای ما خوابها دیده اند! از این بدتر چه خواهند کرد؟ نمی دانم، از اسارت بدتر چه؟ از ذلت بدتر چه؟ چه می خواهند با ما بکنند؟ چه خیالی دارند اینها؟ این قرضۀ دلار چه به سر این ملت می آورد؟ این ملت فقیر [پس از] ده سال هشتصد میلیون تومان نفع پول به امریکا بدهد؟! در عین حال ما را بفروشید برای یک همچو کاری؟!
آقا فکری بکنید برای این مملکت؛ فکری بکنید برای این ملت. هی قرض رویقرض بیاورید؟! هی نوکر بشوید! البته دلارْ نوکری هم هست! دلارها را شما می خواهید استفاده کنید، نوکریش را ما بکنیم! اگر ما زیر اتومبیل رفتیم، کسی حق ندارد به امریکایی ها بگوید بالای چشمت ابرو! لکن شماها استفاده اش را بکنید؛ مطلب اینطور است. نباید گفت اینها را؟ آن آقایانی که می گویند که باید خفه شد، اینجا هم باید خفه شد؟ اینجا هم خفه بشویم؟ ما را بفروشند و خفه بشویم؟! قرآن ما را بفروشند و خفه بشویم؟ والله ، گناهکار است کسی که داد نزند؛ والله ، مرتکب کبیره است کسی که فریاد نکند.»
پایان امریکا در ایران
قرارداد قضاوت کنسولی اتباع آمریکایی در ایران ۹۱ روز بعد از استقرار نظام جمهوری اسلامی توسط شورای انقلاب اسلامی در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۳۵۸ ملغی اعلام شد و به ۱۸۹ سال نفوذ امریکا در شریانهای حیاتی کشورمان پایان داده شد.
منابع:
۱-کتاب روابط سیاسی ایران و امریکا، آبراهام ویلسون
۲-مقاله روابط ایران و امریکا در دوره قاجار، بابک روشن
۳-جکسن، ابراهام ولنتاین ویلیامز. سفرنامه جکسن؛ ایران در گذشته و حال. ترجمهی منوچهر امیری و فریدون بدرهای، شرکت سهامی انتشارات خوارزمی، تهران، ۱۳۵۲، صص ۶۳-۶۴.
۴-صحیفه امام جلد یک ص ۴۱۵ – ۴۲۴
انتهای پیام
لینک خبر: https://eghtesadmand.ir/?p=46516