به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری تسنیم، همزمان با 16 آذر، روز دانشجو، میزگردی با هدف بررسی مسائل و دغدغههای تشکلهای دانشجویی با حضور نمایندگان اتحادیههای دانشجویی در تسنیم برگزار شد.
دانشجویان در این میزگرد به بیان دغدغهها و نظرات خود در خصوص مسئله عدالت، نحوه ورود جنبش دانشجویی به این مسئله، عدالت مصداقی و معایب و محاسن آن پرداختند.
کرونا و تاثیر آن بر فعالیت تشکلهای دانشجویی، نحوه مطالبهگری و مواجه اتحادیههای دانشجویی با دولت سیزدهم و علل و چرایی مهاجرت نخبگان از دیگر مسائل مطرح شده در این نشست بود.
محمدحسین کاظمی دبیرکل اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان، امیرحسین پناهی دبیر تشکیلات اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل، محمد اسکندری دبیر اتحادیه جنبش عدالتخواه دانشجویی و محسن نراقی دبیر شورای تبیین مواضع بسیج دانشجویی کشور در این میزگرد حضور یافتند.
در ادامه مشروح این میزگرد را می خوانید:
تسنیم: با توجه به ایام روز دانشجو و تاثیرگذاری فعالیت جنبش دانشجویی در مسائل و رخدادهای کشور، شیوع بیماری کرونا و مجازی شدن آموزش دانشگاهها که به کم شدن رفت و آمد دانشجویان به فضای دانشگاهها و به نوعی تعطیلی دانشگاه منجر شد، چه فضایی را برای فعالیت تشکلهای دانشجویی ایجاد کرد؟ ادامه این روند را برای جنش دانشجویی فرصت می دانید یا تهدید؟
کاظمی:کرونا برای فعالیت تشکلهای دانشجویی هم تهدید و هم فرصت بود. به نظرم برای آموزش عالی از این جهت که بستر و زمینهای را برای پیشرفت در زیرساختارهای آموزش مجازی فراهم کرد، فرصت بوده است. آموزش مجازی و امتحانات مجازی قبل از کرونا کار غیرممکنی به نظر میرسید اما کرونا نشان داد، آموزش مجازی ممکن است. شاید معایبی داشته باشد و ارتباط چهره به چهره برای انتقال بهتر درک مفاهیم در آموزش برقرار نشود اما نکته مثبت آن این است که آموزش تعطیل نمی شود.
** کرونا برای فعالیت تشکلهای دانشجویی فرصت و تهدید بود
برای تشکل ها نیز هم فرصت هم تهدید بود. کرونا به تشکلهای دانشجویی نشان داد می توان برخی اقدامات و نشستها را در فضای مجازی با هزینههای کمتر و مراجعان بیشتر برگزار کرد. اگر امسال دانشگاهها باز شود با سه ورودی مواجه میشویم که دانشگاه را ندیدند. ورودی اول دانشجویانی هستند که به دلیل شیوع کرونا پس از قبولیشان دانشگاه را ندیدند یعنی تصویری از دانشگاه، قدرت کنشگری این مرکز و تشکلهای دانشجویی ندارند و تصورشان از دانشگاه، مدرسه بزرگی است.
اگر کرونا، چند سال دیگر ادامه داشته باشد و فضای آموزش و دانشگاه به همین شکل ادامه داشته باشد، شاهد یک انقطاع مقطع خواهیم بود و دانشگاه عملا به یک مدرسه تبدیل می شود. رشدی که در تشکلها و اعضای جدید ایجاد میشود برای سال اول فعالیت در واقع یک آزمون و خطا است و در سالهای بعد کارشان جدی میشد و تشکلها روی آنها برنامه ریزی جدی صورت می دادند تا جایی که خودشان تصمیم ساز میشدند و کنشگری داشتند.
البته میتوان از دید فرصت هم به این دوران نگاه کرد تا برنامه ریزی جدی برای نسل جدیدی که وارد دانشگاه می شوند و از دهه 80 هستند و با دانشجویان دهه 70 متفاوت هستند صورت داد. این نسل با بحث فضای مجازی، اینترنت، و دسترسی آزاد اطلاعات ارتباط قوی دارد و نمیتوان با برنامههای گذشته او را جذب کرد. برای همین لازم است تشکلهای دانشجویی از روش های جدید و برنامه های جذاب استفاده کنند زیرا ذائقههای دانشجویان عوض شده که با دورههای قبل متفاوت است.
** مسئولان دانشگاهها باید برای ذائقه دانشجویان دهه 80 برنامهریزی ویژه ای کنند
دانشگاهها هم باید برنامهریزی ویژهای برای مسائل فرهنگی و تحصیلی دانشجویان جدید داشته باشند تا دانشجوی نخبهپرور پرورش دهند. البته تشکلهای دانشجویی با جذب و فعالیت چند نیرو کیفی هم کنشگری خود را خواهند داشت اما مسئول فرهنگی دانشگاه و برنامههای دانشگاه در این فضا با خیل عظیمی از دانشجویان در ارتباط هستند و باید برای این بدنه مهم و تاثیرگذار برنامه ریز داشته باشند.
مطالبه ما در دانشگاه ها، از مسئولین فرهنگی، نهادهای مربوطه و حتی بخشهای بیرونی این است که با برنامهریزی دقیق روشهای قبلی را در پیش نگیرند وگرنه با معضلات جدی روبرو میشویم.
نشستهای تشکل را در فضای مجازی برگزار کردیم، جلسات ما به صورت هم اندیشی نخبگانی بود و دیگر کمیت شرکتکنندگان مهم نبود. نشست با مسئولان مختلف در حوزههای مختلف، محیط زیست، آب و مسائل دیگر را به شکل مطالبه گری در نشست های مجازی دنبال کردیم.
در بخش جذب نیرو مشکلاتی ایجاد شده و آن هم بیشتر ارتباطات از طریق فضای مجازی و برنامههایی است که رسانهای شده است.کسانی که خودشان علاقهمند هستند، جذب می شوند. ارتباط چهره به چهره نداریم ولی رغبت از سمت خود دانشجویان است و برخی دانشجویان، علاقهمند به دیده شدن و فعالیت هستند. رصدی که از دفاتر داشتیم این بود که بحث جذب نیرو از ورودی های قدیم بوده است.
پناهی: کرونا و تعطیل شدن دانشگاه، ضربه بزرگی به جریان دانشجویی بود اما اینکه بخواهیم، بگوییم، تشکلهای دانشجویی هم مثل اکثر فعالیتهای دانشگاهی تعطیل شدند نه اینطور نبوده است. البته ارتباط چهره به چهره از بین رفت و امکان برگزاری برنامههای نمایشی، آمفی تئاتر، جشن، مهمان سیاسی و اکران فیلم و مناظره در ایام کرونا نبود و با مشکل در جذب ورودیهای جدید مواجه شدیم.
راهکارهای مختلفی را دنبال کردیم. اقوام و اعضای تشکلها و ارتباطات فامیلی به جذب تشکلها کمک کردند. اگر از منظر اتحادیه خودمان بخواهم بگویم کرونا فرصت بود. در این ایام آشنایی با فضای مجازی و بسترهایی که میشود برنامهها را در آن برگزار کرد، تعداد برنامههای آموزشی را افزایش داد. دوستان تشکل ها می دانند خیلی سخت است افراد را از 25 استان و از 80 دانشگاه کشور برای نشستی سه روز جمع کرد و بعد زمینه بازگشت آنها را فراهم کرد. این مسئله کمک کرد که بتوانیم برنامه هایمان را داشته باشیم، شاید کمی کیفیت آن با حضوری فرق کند اما باز خدا را شکر، خوب بود.
** ادامهدار شدن کرونا فضای فعالیت تشکلهای دانشجویی را سخت میکند
برنامه هایی مثل نشست میان دوره جهاد اکبر را با وجود کرونا برگزار کردیم. اردوهای ندای جهاد در 10 منطقه کشور، اردوهای چند روزه و آموزشی برگزار شد. در بحث سیر آموزشی اتحادیه ما با خللی مواجه نشد و ما دورهای از برنامهها که از جهاد اکبر با ورودی های جدید شروع میشود تا دوران نخبه پروری و میعاد را حفظ کردیم. بحث کرونا را علیرغم آسیب ها فرصت خوبی می دیدیم، اما ادامهدار شدن آن کار را سخت میکند.
برخی از دفاتر نتوانستند جذب داشته باشند و بعضا با نیروهای قبلی اداره می شوند. اگر آنها فارغ التحصیل شوند، نیروی جدیدی نیست و متاسفانه یکی از دفاترمان را به دلیل عدم جذب نیروی جدید از دست دادیم.
اسکندری: با دوستان در این خصوص اتفاق نظر داریم، به این معنا که هم فرصت است و هم تهدید. فرصت اینکه؛ در نشستهای حضوری و قبل از کرونا خیلی اهمیت رسانه، ضریب تاثیر و قالب های رسانه ای را جدی نمی گرفتیم اما کرونا باعث شد بیشتر به سمت فضای مجازی و نحوه تولید اخبار و رسانهای کردن آنها حرکت کنیم. خیلی از فضاهای کاری و اقدامات عملا در فضای رسانهای تعریف می شد که شاید قبلا به آن توجه نمی شد.
از یک طرف هم تهدید محسوب می شود و آسیب هم زد به خصوص در مقوله جذب نیرو، چون نحوه ارتباطگیری و اثرگذاری در فضای حضوری به مراتب بهتر است. برخی از نیروها در حوزه کار و فعالیت حضوری خود را نشان می دهند و جذب تشکل ها می شوند.
** کرونا فضای رخوت و بیانگیزگی دانشجویان را تشدید کرد
بخش دیگر که ناشی از کرونا تنها نیست اما کرونا آن را تشدید کرد، فضای رخوت و بی انگیزگی دانشجوهاست که البته در فضای سیاسی هم این مسئله رخ داده و کرونا ضریب آن را بیشتر کرد. برخی از دانشجویان حتی دانشگاه را ندیدند و ذهنیت شان درباره دانشگاه، همان مدرسه است.
یکی از اقدامات دفاتر ما در استان ها این است که افراد را با فضای عینی اطراف آشنا کنند مثلا در تهران فضای بالای شهر و زندگی سرمایهداری را میبینند و بعد دروازه غار و این شکاف و فاصله طبقاتی را از نزدیک لمس کنند تا با مسئله فقر و تبعیض آشنا شوند و مطالبه گری های خود را با شناخت دنبال کنند. برای این کار عمدتا یک روز وقت می گذاشتند اما امروز با دیدن چند فیلم و کلیپ شاید این مسئله برای آنها خیلی عینی و چالشی نباشد و به یک حس گذرا و نهایتا چند ساعته تبدیل شود.
نراقی: فضایی که کرونا ایجاد کرد این بود که دانشگاه تعطیل بود، هر چند تشکلهای دانشگاهی کار خودشان را کردند و در این دوره تجمع مقابل سفارت فرانسه و تجمع به دلیل شهادت شهید فخری زاده برگزار شد و مورد تقدیر هم قرار گرفت اما تعطیلی دانشگاه رخوتی در فضاهای دانشجویی و تشکی ایجاد کرد.
** برخی روسای دانشگاه به کم کاری تشکلهای دانشجویی تمایل دارند
ما در دولت قبل با آقای روحانی و روسای دانشگاههای آن دولت مواجه بودیم که میل چندانی به فعالیت تشکل های دانشجویی نداشتند ولی ظاهرا در دولت جدید هم دانشگاهها چندان بی میل نیستند که تشکلها کار نکنند. برخی روسای دانشگاهها اصلی که تغییر کردند، بعد از گذشت چند ماه هنوز جلسه شورای فرهنگی را برگزار نکردند. دانشگاه تهران که اینطور است. شورای فرهنگی جلسه ای است که در آن موضوعات فرهنگی دانشگاه مطرح می شود.
** انتقاد از عدم برگزاری جلسه شورای فرهنگی دانشگاه تهران
این رخوت ناخودآگاه باعث می شود، تشکلها نتوانند حرفشان را مستقیم بزنند و نهایتا به حذف تشکلها و سیاست زدایی از دانشگاه منجر می شود. یعنی دانشگاهی که دانشجویانی تربیت می کند که دغدغهمند نباشند. چه دانشگاه حمایت کند چه نکند تشکلها کار خود را میکنند اما نیاز است مدیریت دانشگاهها به ایجاد فضای پویا در دانشگاه کمک کنند و سنگ اندازی نکنند. عمده مشکل تشکلها با رئیس دانشگاهها در دوره ای که دولت انقلابی سرکار بوده است به برمیگردد که گاها گفته میشود نباید دولت را نقد کرد. این نگرانی درباره رؤسای دانشگاهها در این دوره وجود دارد که ان شالله چنین نباشد.
تسنیم: یکی از مسائلی که امروز زیاد در جامعه مطرح میشود، بحث عدالت است. تشکلهای دانشجویی از دیرباز فعالیتهای عدالتخواهانه داشتند. عدالتخواهی از منظر شما چیست؟ به نظر شما درباره عدالتخواهی مصداقی چه معایب و محاسنی دارد؟ آیا مشکل با افشاهای رگباری حل میشود یا باید به دنبال تئوری عدالت و بازسازی ساختار بود؟
کاظمی: عدالتخواهی یکی از مولفههای جنبش دانشجویی است. اینکه ما در همه سطوح، سطح دانشگاهی، تشکلها و بالاتر دنبال عدالت که مولفه مثبتی است، باشیم امر پسندیده ای است. ولی عدالتخواهی ظرافتهایی را دارد که باید در نظر گرفت. اولا عدالت با بحث برابری یکی نیست، خیلی متفاوت است زیرا هرکس بر حسب شایستگی و مولفههایی که دارد باید پاداش بگیرد.
اینکه تشکلهای دانشجویی به طور مصداقی به موضوع عدالت ورود کنند یا نه، خود مسئله جداگانهای است و معایب و عواقبی دارد. ما در جامعه اسلامی دانشجویان به صورت مصداقی به مقولههای عدالتخواهانه ورود نکردیم. به دلیل مسئله حق الناس نیازمند اطلاعات کامل و جامعی هستیم و ظرافتهای خاصی را می طلبد. به دست آوردن اطلاعات از روش صحیح یک مسئله و اثبات آن مسئله دیگری است.
** ورود دانشجویان به مصادیق عدالتخواهی همراه با حاشیه همراه است
ورود مصداقی به عدالتخواهی از سوی دانشجویان ممکن است با حاشیههایی همراه باشد. مثلا در جمعآوری دادهها اشتباه رخ دهد که باعث ضرر به فرد یا خانواده او شود و آبروی فردی اشتباه ریخته شود که باید به نحوی آن را جبران کرد. یا ممکن است ناخودآگاه حب و بعض وارد مطالبه گری شود. ما در مقام قضا نیستیم که بخواهیم درباره افراد حکم صادر کنیم، رسیدگی به وضعیت و احیانا اتهامات افراد باید از سوی مرجعی با صلاحیت صورت گیرد.
یکی دیگر از معایب آن این است که ممکن است باعث پمپاژ ناامیدی و ایجاد تنفر نسبت به مسئولان و حاکمیت در مردم شود.تاثیر آن در جامعه را نیز باید مورد توجه دهیم نه اینکه با عنوان عدالتخواهی مصداقی باعث حذف افراد شویم.
** سیاهنمایی اذهان از معایب ورود مصداقی به عدالتخواهی است
ما در جامعهاسلامی دانشجویان رویکردمان اینگونه بوده است که اگر موردی هم بوده بحث رسانهای را پیش نبریم.در نشست با افراد، مطالبهگری جدی صورت دادیم و آنها را وادار به پاسخگویی کردیم. اگر هم اطلاعات درست و متقن درباره افراد به دست آوریم آن را در اختیار دستگاههای مربوطه و ذی صلاح قرار دادیم.
تذکر رهبر انقلاب اسلامی به اقدام یکی از کمیسیونهای مجلس درباره رسانهای شدن اسم افراد پیش از صدور حکم دادگاه صالحه نیز گویای این مسئله است.
پناهی: درباره عدالتخواهی مصداقی، معایب و محاسن آن، من ابتدا آسیب ها را بیان میکنم. اول اینکه، مصادیقی که میخواهیم به آن ورود کنیم هیچ وقت تمامی ندارد. مثلا اگر ویلای شبنم نعمت زاده را خراب می کنیم، با توجه به وفور مصادیق در این حوزه باید یک روستا را خراب کنیم؛ چون این مصادیق تمامی ندارد، باعث سیاهنمایی میشود. اگر میخواهیم بین مصادیق هم عدالت را رعایت کنیم، مجبوریم اینقدر مصادیق را مطرح کنیم تا جایی که باعث سیاهنمایی در ذهن مردم میشود چون مصادیق زیاد است دچار عدالتخواهی پروژهای میشویم.
یک آسیب دیگر اینکه دچار عدالت حزبی شویم. مثلا اطلاعات را به دست بیاوریم و ببینم چون طرف در جناح و حزب ما نیست آن را مطرح کنیم ولی اگر فردی در جناح و گروه ما اشتباهی کرد آن را دنبال نکنیم به طور مثال چون شبنم نعمت زاده ویلا دارد و اصلاح طلب است آن را مطالبه کنیم اما فلان فرد اصولگرا را کاری نداریم، چون به صلاح نیست و وارد نشویم.
** عدالتخواهی مصداقی مُسکِن است و راهکاری برای تحقق عدالت نیست
این مدل ورود به عدالتخواهی منجر به راهکار پایدار برای تحقق عدالت نمی شود و مثل مسکن موقتی است. عدالتخواهی مصداقی، تسکین محور است و راه حل پایداری برای تحقق عدالت نیست. ریسک آبرو و حق الناس هم در کنار آن وجود دارد.
درباره محاسن عدالتخواهی مصداقی باید گفت با نشستن و صرف بیانیه نوشتن و شعار دادن کار راه نمیافتد عدالتخواهی مصداقی به ما برد رسانهای می دهد. اگر بر روی مصادیق دست بگذاریم که بستگی به افراد و مبلغ و موضوع و در برگیری مسئله دارد، باعث بولد شدن مسئله، دغدغه مندی مردم و مطالبه گری مسئولین میشود. نمیگوییم نباید باشد باید کنترل شده و عادلانه باشد. نباید در ورود به موضوع خودمان دچار بیعدالتی شویم.
محاسن دیگر بحث فشار برای رسیدن به نتیجه است که می توان با مطالبه گری زمینه پاسخگویی و حل مسئله را فراهم کرد.
تسنیم: شما در تشکل خود چه راهکاری برای این موضوع دنبال کردید یعنی اگر عدالتخواهی مصداقی نباشد پس چگونه مسائل را دنبال می کنید؟
پناهی: ما در اتحادیه مستقل، عدالتخواهی ساختارمند را دنبال میکنیم؛ به این نحو که ریشه و منشا مصادیق بیعدالتی را دنبال کنیم. باید دست روی منشا مصادیق گذاشت و آنها را برطرف کرد والا ممکن است این مصادیق حل شود و دوباره مصادیق دیگری ایجاد شود.
مصادیقی که تا الان دست روی آن گذاشتیم از خصوصیسازی و هپکو گرفته تاویلاهای غیرمجاز و ماده 100 و غیره، درباره شرکت هفتتپه که همه تشکلهای دانشجویی و به خصوص دوستان عدالتخواه زحمت کشیدند و تجمعاتی را برگزار کردیم، ولی صدها کارخانه دیگر مانند هپکو داریم که خصوصیسازی شدند و مشکلاتی مانند هفت تپه و دیگر دارند.
وقتی ریشه این موارد را بررسی میکنیم میبینیم، منشا اغلب آنها به خلاهای قانونی یا قانون نادرست بر میگردد که باعث میشود برخی افراد پولی بگیرند و چون انسان ممکن الخطا است اقداماتی کنند. اگر میخواهیم عدالت تحقق یابد و مصادیق روز به روز کم شود، نیازمند حل شدن ساختاری مسائل هستیم.
** برای تحقق عدالت نیازمند حل ریشهای بی عدالتی هستیم
درباره خصوصیسازی باید کاری کنیم که جامعه و مسئولان نسبت به خصوصیسازیها هوشیار و این روند اصلاح شود. به نظر من در خصوصیسازی به دنبال بخشیدن کارخانه و صنایع به یک فرد خاص با رانت یا بیرانت نباشیم بلکه زمین و مالکیت آن برای دولت بماند و مدیریت آن به بخش خصوصیسازی واگذار شود. اگر کارخانه به سوددهی رسید نوش جان آن فرد، ولی اگر ضرر داد خودش باید جبران کند نه اینکه مانند آقای اسدبیگی اموال کارخانه را بفروشد و به ساخت و ساز بزند.
لذا اگر قانون خصوصیسازی اصلاح شود شاید دیگر شاهد این گونه مسائل نباشیم. عدالتخواهی ساختارمند، یعنی کمک کنیم منشا مصادیق برطرف شود. نه اینکه مصادیق نباشد چون به اهرم فشار نیاز داریم و اگر فضای رسانهای نباشد کار مطالبهگری سخت تر می شود، ولی باید این دو را در کنار هم دنبال کرد؛ یعنی هم کار کارشناسی کرد و هم وارد میدان عمل شد.
کاظمی: درباره تفاوت عدالتخواهی و نقد، عدالتخواهی مصداقی با توجه به اینکه نیازمند اطلاعات پنهان که شاید هم متقن نباشد، است ولی نقد ناظر بر موضوع و مسائل آشکار است. اگر این نقد در سطح کلان صورت بگیرد و روی ریشهها نقد شود، عملا عدالتخواهی در سطح مصداقی است. اگر در سطح کلان و ریشه ها را حل کنیم دیگر نیاز به ورود به مصادیق نیست.
** ورود مصداقی به عدالت انرژی و توان جنبش دانشجویی را میگیرد
ورود مصداقی علاوه بر آسیبها، توان و انرژی جنبش دانشجویی را هم میگیرد. در نهایت در سال روی 5 موضوع میتوان دست گذاشت و آن را به نتیجه رساند ولی باید تلاش کرد، مسائل ریشهای حل شود، تا بعد از چند سال موضوع جدیدی رخ ندهد. مثلا در موضوع حقوقهای نجومی، شاید بشود 10 مصداق را مطرح و اصلاح کرد ولی وقتی به دنبال رفع منافذ قانونی و ریشهای این موضوع باشیم، قطعا به مرور به نتیجه منجر می شود.
اسکندری: عدالت، واژه سهل و ممتنعی است. وقتی از دور میبینیم خیلی ساده ولی وقتی نزدیکش میشویم، میبینیم ساختار، فرایند تحقق، فهم و شناخت آن چقدر پیچیده است.
بخشی از مسئله ما در عدالت، فقر نظری است. در نزاعات آبی هم هیچ ایده و تعریف مشخصی در عدالت آبی، محیط زیستی و منابع طبیعی نداریم. اینکه تحقق عدالت در حوزه محیط زیست چگونه باید باشد و…
در حوزه فقر نظری، به عنوان مثال درباره اصلاح رویه شورای نگهبان و اصلاح قانون انتخابات و نسبت آن با عدالت، نمیتوانیم به خوبی موضوع را تبیین کنیم، نمیدانیم این موضوع با عدالت چه نسبتی دارد و آیا به عدالت سیاسی منجر می شود یا نمی شود؟
** دوگانه عدالتخواهی مصداقی و غیرمصداقی اصالت ندارد
یک بخش هم در ساختارها و فرایندها است که بیشتر در زمینه سیاستگذاری و حکمرانی است. مسئله عدالتخواهی مصداقی و خیلی از کلمات و نزاع ها که در جامعه پیش می آید، مصداق “کَلِمَهُ حَقٍّ یُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ” است. به نظر من دوگانه سیاسی؛ عدالتخواهی مصداقی و غیرمصداقی مثل دوگانههای عدالت-ولایت؛ مواسات -مساوات یک دو گانه سرکاری است. یعنی هیچ اصالتی ندارد.
هر کاری که میخواهیم در موضوع عدالتخواهی انجام دهیم باید بر پایه اطلاعات متقن، درست و به دور از دروغ و اطلاعات نادرست باشد. مثلا درباره موضوع و مصداقی بگوییم میشود در این موضوع دروغ گفت اما در جای دیگر و موضوع دیگری بگوییم، نمیشود اینجا دروغ گفت. در همه حالت و موارد باید بر اساس اطلاعات متقن و به دور از افترا پیش رفت.
عدالتخواهی مصداقی برخی مزیتهایی دارد البته با آقای کاظمی اینجا کمی اختلاف نظر داریم در اینکه این موضوع را در جلسات خصوصی دنبال و مطالبهگری کنیم. آن چیزی که ما از کتب انقلاب یاد گرفتیم مصداق این آیه قرآنی “لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ” است یعنی اساسا، قرار نیست من، ساختار و سیستم حکمرانی، عدالتخواهی کنیم. بلکه اصل و غایت این است که مردم به صحنه بیایند و عدالتخواهی کنند و لذا باید زمینههای آن را فراهم کرد.
**عدالتخواهی مصداقی مردم را به صحنه عدالتطلبی میکشاند
چون عدالتخواهی مصداقی، مشخص و معین است، ذهنهای مردم را درگیر میکند و آنها را به صحنه میآورد. هر شیوه ای که در عدالتخواهی داریم، عدالتخواهی ساختاری، مصداقی و یا نظری هر کدام، ویژگیها و کارکرد خود را دارند. یکی از کارکردهای عدالتخواهی مصداقی، همین است که مردم را وارد صحنه عدالتخواهی کنند.
طی سالهای گذشته و پس از انقلاب، مناسبات اقتصادی و سیاسی پیچیدهتر شده و شبکه عظیمی از ذینفعان شکل گرفتند که در برابر تغییر وضعیت موجود، مقاومت میکنند. برای مهار این افراد نمیتوانیم عموما به گزارههای اخلاقی و جلسات خصوصی بسنده کرد.
** برای تغییر وضعیت موجود نمی توان به گزارههای اخلاقی و انتقادات خصوصی بسنده کرد
به عنوان مثال در حال حاضر اشرافیت مسئولین نظام را چگونه میشود، کنترل کرد. بدون زیر ذره بین قرار دادن آنها، چطور میشود این موضوع را کنترل کرد. اشرافیت چیزی نیست که بشود درباره آن صحبت کرد و تنها گفت فلان مسئول اشرافیت دارد. لزوما هم بر اساس مال حرام هم نبوده است اما سبک زندگی اشرافی او را چطور میشود نشان داد و تقبیح کرد. آیا تنها با گزاره های اخلاقی و برگزاری نشستهای خصوصی و یا در دادگاه می شود این را اثبات کرد و تقبیح کرد؟ جنبش دانشجویی با تصویری که از این فرد اشرافی در اذهان میسازد به دنبال تحقق شعارهای انقلاب درباره سازه زیستی و مهار ذینفعان وضع موجود است.
درباره قوه قضائیه و ساختارها گفته شد این قوه، بیشتر ساختار پسینی دارد، یعنی بعد از اینکه اتفاقی رخ داد، وارد میدان میشود. یا مثلا سیاست سربازی و مقوله آب اصفهان که بیشتر بر اساس توسعه نامتوازن بوده که در کشور رخ داده را چگونه میشود در این قالب و بدون مطرح کردن مصادیق آن برطرف کرد.
نراقی: متاسفانه در کشور ما در حال حاضر فضایی ایجاد شده که هر کسی که میخواهد به عدالتخواهی مصداقی ورود کند، با اتهام بردن آبروی طرف یا مشکل شخصی داشتن با آن فرد روبرو میشود. اساسا اگر عدالتخواهی منجر به رفتن آبروی افراد شود، غلط است. هم اسلام و هم آقا آن را نفی کردند اما یک فضایی در حال شکلگیری است که با استفاده از این گزاره هر مدل مطالبهگری و عدالتخواهی غلط انگاشته شود.
** فضایی ایجاد شده که هر نوع ورود مصداقی به عدالت بر اساس نیات شخصی است
به عنوان مثال در موضوع هفتتپه، عالم و آدم میدانستند که آقای اسدبیگی دارد فساد اقتصادی میکند، وقتی همه میدانند و موضوعی حتی قبل از دادگاه واضح و مشخص شد اینکه بگوییم نباید موضوع را علنی اعلام کرد و ممکن است آبروی طرف برود و یا اگر 90 میلیارد تومان دزدیده باشد بگوییم 100 میلیارد تومان دزدیده و به همین خاطر گناه نکرده و فساد نیست، خیلی در اصل موضوع تفاوتی ایجاد نمیکند.
برای اصلاح رویه بخشهایی که در ظهور این مسائل بیتاثیر نیستند، مطالبهگری در تحقق عدالتخواهی و فشار بر دستگاههایی که این مسائل را دنبال میکنند به عدالتخواهی مصداقی نیاز داریم. چون ممکن است محافظ کاری صورت گیرد و یا کسانی در این زمینه منفعت داشته باشند.
در اوایل انقلاب مانند دهههای 60 و 70 تعبیری که از عدالت میشد برآورده شدن نیازهای اولیه مانند، برق و آب و تلفن و … غیره بود. در این راستا کمیته امداد و بنیاد مستضعفان ایجاد شد و گروههای جهادی وارد عرصه شدند. نسبت به سالهای گذشته تغییرات محسوسی ایجاد شد هر چند برخی از نقاط کشور هنوز مشکلاتی را دارند اما وقتی امروز حرف از عدالت میزنیم، بیشتر درباره مبارزه با فساد و گلوگاههای فساد است. اینکه برخی افراد علنا دارند، فساد میکنند. تشکلهای دانشجویی اولین جاهایی هستند که باید نسبت به این مسئله واکنش و اقدام نشان دهند.
** جو موجود درباره عدالتخواهی، نباید تشکلهای دانشجویی را منفعل کند
قبل از ما گروهی از دوستان دانشجو بودند و اقدامات عدالتخواهانهای کردند و الان نوبت ماست. جو موجود درباره عدالتخواهی، نباید تشکلهای دانشجویی و گروههای مطالبهگر را منفعل کند. ما هم معتقدیم، عدالتخواهی مصداقی که منجر به رفتن آبروی یک فرد قبل از اثبات اتهامات وی شود، غلط است. ولی اینکه کسی رفته روی کوه، ویلا ساخته و مشخص است خلاف قانون عمل کرده، لذا باید گفته شود تا با آن برخورد شود.
تسنیم: با توجه به تغییر تیم اجرایی کشور و شروع به کار دولت سیزدهم، شما به عنوان نمایندگان تشکلهای دانشجویی، رویکرد و نحوه مطالبهگری خود را از دولت فعلی چطور مطرح میکنید؟ با توجه به اینکه رویکرد انتقادی را در دولت قبل نسبت به اقداماتی نظیر برجام، افزایش قیمت بنزین و نشستهای دانشجویی از رئیس جمهور وقت داشتید چه رویکردی را در دولت فعلی پیش خواهید گرفت؟
پناهی: برخی میگویند چون این دولت، دولت انقلابی است و ما هم چون دانشجویان انقلابی هستیم باید تیغ نقد ما علیه دولت کُند شود که هرگز اینگونه نیست. جنبش دانشجویی یک رسالتی دارد و آن مطالبهگری در راستای رسیدن به آرمانهای انقلاب است.
** تیغ انتقاد جنبش دانشجویی در مقابل دولت انقلابی کُند نخواهد شد
این رسالت برای ما دانشجویان در دولتهای مختلف یکی است و فرقی نمیکند رئیس دولت، مرحوم علیاکبر هاشمی، حسن روحانی، محمود احمدینژاد یا آقای رئیسی باشد. شاید اگر آقای رئیسی در راس امور اجرایی کشور باشد کار ما راحتتر شود و نیاز نباشد برخی چیزها را بگوییم اما به این معنا نیست انتقاد نکینم. ما برخی از انتقاداتی که به دولت آقای روحانی داشتیم را به دولت آقای رئیسی داریم.
به برخی از انتصابات دولت انتقاد داریم و معتقدیم هنوز برخی از افراد ناشایست در مسند هستند. اینگونه نباید باشد که هرکسی در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کرد مسئولیت بگیرد، به خوب و بد بودن افراد کاری ندارم اما اینگونه مطرح میشود که دایره مدیران ثابت است، دولت که عوض می شودریالمدیران دور میزنند و در صندلی مدیریتی دیگری می نشینند. یکی از رسانهها مطلبی زده بود که هنوز چند رصد از مدیران قبلی تغییر نکردند و هنوز در راس برخی امور هستند.
درباره دیر اعلام شدن کابینه، نقد داشتیم، درباره انتصابات دانشگاهها هنوز نقد داریم و وزارت علوم هنوز برخی انتصابات و معاونان را تغییر نداده است. رویکرد ما در مقابل دولت رئیسی مانند سایر دولتها است نه تیغ انتقادات ما کُند شده و نه دنبال سازش با دولت هستیم.همان دانشجویانی هستیم که برای تحقق آرمانهای انقلاب بیانیه میدهیم و تجمع میکنیم ، فرقی ندارد چه کسی رئیس دولت است.
** نباید انتقاد به دولت یا افراد را تضعیف نظام دانست
شاید این سالها مسئلهای گریبانگیر ما شود و آن این است که به دلیل اینکه این افراد انقلابی هستند نباید با انتقادمان از آنها، باعث تضعیف نظام شد و نظام را تقلیل داد به انتقاد از افراد. مرحوم آیت الله مصباح، صحبتی داشتند که نظام، فرد نیست که اگر بخواهیم از فردی انتقاد کنیم باعث تضعیف نظام شویم. اینکه به بهانه حضور افراد انقلابی در مناصب اصلی کشور نباید آنها را نقد کرد تا منجر به تضعیف نظام نشویم، حرف اشتباهی است. با همان لحن قبلی، دولت را نقد میکنیم چون معتقدیم لحن ما قبلا نیز بد نبوده است.
مسئله دیگر این است که جنبش دانشجویی نباید درگیر مسائل پیشپا افتاده شود. ما برخی توقعات را از این دولت داریم که از دولت روحانی نداشتیم، میدانستیم اگر حنجره هم پاره کنیم آن اتفاق و مطالبهگری رخ نخواهد داد. مثل وابستگی و علاقه آنها به مذاکره با آمریکا، اما یکسری از توقعات را تنها از دولت آقای رئیسی داریم.
** انتظار جنبش دانشجویی از دولت رئیسی با دولت روحانی کاملا متفاوت است
اگر در دولت اقای روحانی میگفتیم در انتصابات افرادی بیایند که دزدی نکنند، در دولت آقای رئیسی نمیتوانیم به این حداقل بسنده کنیم و مدیر و معاون باید ویژگیهای مثبت دیگری داشته باشد. توان خود را نسبت به این موضوع تنها نمیگذاریم و از مسائلی چون بودجه 1401، برنامه هفتم و اصلاح برخی ساختارها غافل نمیمانیم تا از فرصت موجود برای مسائل کلانتری استفاده کنیم تا دچار فرصت سوزی نشویم.
کاظمی: دانشجو ذاتا مطالبهگر، آرمانخواه و ضد فساد است. ما با هیچ فردی، عقد اخوت نبستیم و پدرکُشتگی هم نداریم. وقتی از مسئولی مطالبهگری و انتقاد میکنیم، مطالبهگری ما از آن شخص نیست بلکه از آن جایگاه حقوقی است. ما از جایگاه دولت جمهوری اسلامی انتظاراتی را داریم حالا میخواهد آقای روحانی یا آقای رئیسی باشد.
با رفت و آمد افراد و گروههای سیاسی مطالبهگری و مطالبات ما تغییر نمیکند و تیغ انتقاد ما کُندتر نمیشود به خصوص ما که در انتخابات ریاست جمهوری مصداقی ورود داشتیم و علنا از آقای رئیسی حمایت کردیم. این مسئله وظیفه ما را در برابر این دولت دو چندان میکند که اگر خدای نکرده ترک فعلی رخ داد زودتر و بلندتر متذکر شویم.
مطالبه ما به عنوان بخشی از بدنه جنبش دانشجویی در حال حاضر درباره استانداران است؛ اینکه هنوز برخی استانداران تغییر نکردند و هنوز بسیاری از فرمانداران دولت قبل در مسند کار هستند یعنی بسیاری از مدیران بخشهای مختلف یک شهر و استان هنوز تغییر نکردند. در این وضعیت جنگ اقتصادی و بحرانهای اجتماعی، دولت در انتصابات کُند عمل میکند.
** انتظار داشتیم سرعت تغییر و انتصابات در دولت بیشتر شود
ما از آقای رئیسی انتظار داشتیم در انتصابات انقلابی و سریع عمل کنند. در بحث جوانگرایی تا حدودی نشان داده شد اما بعضا شاهد حضور افرادی در سطح دانشگاهها و مناصب مختلف هستیم که لیاقت آن جایگاه را ندارند. اینها معضلاتی است که جنبش دانشجویی به آن ورود کرده و ورود خواهد کرد.
هر جا فعل خلافی باشد، جنبش دانشجویی چون به جایی وابسته نیست، میز و هیچ اهرم کنترلی ندارد، آزادانه حرفش را می زند و دنبال تحقق آرمانهاست لذا انتقاد ما همواره وجود دارد و با رفت و آمد افراد تغییر نمیکند.
اسکندری: رنگهای سیاسی برای ما اصالت ندارد. عملکرد و انجام وظیفه اصل است و تفاوتی ندارد این کار را چه کسی انجام می دهد. به عنوان مثال در ماجرای شفافیت در شورای شهر قبلی تهران که اصلاح طلب بود، خانم بهاره آروین پیگیر بحث شفافیت بودند ولی برای ما اصلاحطلبی ایشان مهم نبود و به خاطر پیگیریهایشان در این حوزه از او قدردانی کردیم. به نتیجه رساندن کار تحول خواهانه مهم است و اینکه چه کسی این کار را انجام میدهد، چندان مهم نیست.
** به نتیجه رساندن اقدامات تحول خواهانه برای جنش دانشجویی مهم است نه رنگ سیاسی
البته به این معنی نیست که نباید مسائل سیاسی را در نظر بگیریم ولی جنش عدالتخواه سعی دارد خود را در این جایگاه تعریف نکند و رنگهای سیاسی را برای خود مهم نمی داند لذا دولت سیزدهم را نیز همین طور نگاه میکنیم و عملکرد و رفتار برای ما مهم است. به هر حال دولتی انقلابی پای کار و قطعا از او انتظارات بیشتری داریم.
نراقی: در نسبت جنبش دانشجویی با دولتها تفاوتی وجود ندارد. آقای زید و عمر هم دو رئیس جمهور هستند و اگر خطا کنند، باید مورد سوال و مطالبه قرار گیرند. البته یک تفاوت وجود دارد و آن اینکه اقای رئیسی بیشتر در معرض نقد ماست، چون ما از اقای روحانی انتظاراتی چون فسادستیزی و مردمی بودن نداشتیم، کسی که محل سکونتش ولنجک است، قطعا درد مردم را متوجه نمی شود ولی از آن طرف این انتظار از آقای رئیسی بیشتر است. در این 4 ماه که از عمر دولت مردمی، گذشته، جنبش دانشجویی نقدهای خود را به صورت صریح درباره کابینه، استانداران، انتصابات و بحث هایی درباره قیمت ماشین اعلام کرد.
** از روحانی انتظار فسادستیزی نداشتیم
دولت فقط کابینه نیست، هنوز برخی از استانداران انتخاب نشدند. بسیاری از معاونان وزرا و فرمانداران تغییر نکردند، شاید نباید همه تغییر کنند ولی آنهایی که بودند حتما کارآرایی نداشتند که مردم روند دیگری را انتخاب کردند و مورد انتقاد بودند. آقای شمخانی هنوز هست، احتمالا هم قرار است بماند.
در مطرح کردن مطالبات از سوی دانشجویان تفاوت چشمگیری بین این دو دولت (قبلی و فعلی) نیست. از آن طرف دولت انقلابی باید مردمی، انقلابی و فسادستیز باشد.
معتقدیم بیان انتقادات از افراد، موجب تضعیف نظام نمیشود بلکه باعث تقویت نظام خواهد شد. نگاه انقلاب اسلامی مبتنی بر اجرای فرمایشات ولی فقیه است. وقتی افراد و مجریان این برنامه و سند راه را اجرا نمی کنند، این اشکال از فرد مجری است نه خود نظام لذا باید تذکر داد.
تسنیم: رهبر انقلاب در سخنان خود در جمع نخبگان به موضوع مهاجرت نخبگان اشاره کردند. به نظر شما چه عوامل و جریاناتی باعث مهاجرت نخبگان از کشور میشود؟
کاظمی: نخبه پروری از مواردی است که باید به آن توجه کرد. یکی از معضلات ما در دانشگاه مقاله محوری است در حالیکه باید مسئله محور بودن را مورد توجه قرار داد. ارزیابی افراد در تحصیلات تکمیلی بر اساس مقاله و کمیتگرایی است.
به نظر میرسد در زمینه انتشار مقاله که افراد زیادی با آن روبرو هستند با مافیاهایی روبرو هستیم زیرا برای انتشار مقاله اول از شما درخواست واریز پول دارند خیلی از افراد با این مسائل درگیر هستند که در دراز مدت عواقب بدی برای ساختار علمی کشوی دارد.
**مقالهمحوری و قوانین دست و پاگیر نخبه را دلسرد میکند
نیازمند تحول در ساختار آموزش عالی و وزارت علوم در زمینه نخبه پروری هستیم. اینکه نخبهپروری ما به سمت نیاز و مسائل جامعه پیش رود.این رویکرد باعث می شود دانشجو در طول تحصیل به جای اینکه یکسری کتابها و دروسی که شاید در زندگی به کارش نیاید را بخواند، به صورت کارگاهی و عملیاتی دروس مورد نیاز را یاد بگیرد و علم آن به صنعت دانش بنیان و محصول تبدیل شود.
قطعا اگر تحول ساختاری صورت گیرد بحث مهاجرت نخبگان برعکس می شود و آنهایی که رفتند برمی گردند. برخی قوانین دست و پا گیر درحوزه تاسیس شرکت های دانش بنیان و اختراع داریم که البته چند سالی است قوانین بهتر و تسهیل شد اما قوانین دست و پاگیری در وزارت علوم و دستگاههای مسئول داریم که باعث دلسری نخبه می شود.
روند طولانی دادن مجوز، مشکلاتی نظیر تخصص کارشناسانی در بخش های ذی ربط که عمدتا افرادی بدون سابقه و با دانش و اطلاعات کافی هستند، گاهی همین برخوردها افراد و نخبگان را از کشور فراری می دهد.
ناامید کردن نخبگان در دانشگاه مسئله مشخصی است. از اساتید گرفته تا بخش های دیگر در خیلی از کلاس ها درگیر این هستیم که استاد به دانشجویان ورودی می گوید برای چه می خواهید در ایران بمانید وآنها را نسبت به وضعیت آینده ناامید می کنند. 80 درصد وقت کلاس را به تبلیغ علیه نظام، انقلاب و وضعیت کشور اختصاص می دهند و کلا پمپاژ ناامیدی می کنند.
**برخی اساتید با پمپاژ ناامیدی روند خروج نخبگان را تسهیل میکنند
لذا برخی اساتید و دانشگاهها این روند را تسهیل می کنند. این موارد هم باید حل شود؛ قطعا اگر بتوانیم به صورت مسئله محور و نیازمحور دانشگاهها و اساتید را درگیر علم عملیاتی و محصول محور در راستای نیاز جامعه قرار دهیم، مهاجرت نخبگان برعکس می شود.
اسکندری: اولا ما منظورمان از نخبه خیلی مشخص نیست. نمی دانیم نخبه چه کسی است آیا هرکسی معدل الف گرفت و نخبه شد؟ لذا مفهوم این واژه مشخص نیست. من بین دانشمند، فردی که در سطح مشخص و کانونی نهاد علم کار میکند با نخبه، تمایز قائلم. آنجایی که دانشمند بتواند در لبههای علم حرکت کند، این کشور یا منطقه جغرافیایی نشد در جغرافیایی دیگر به نظر من مهاجرت اشکالی ندارد.
مثلا مریم میرزاخانی طبیعتا باید برود در جایی که این کار را انجام می دهد، برایش فرقی ندارد آنجا امریکا باشد یا نیجریه، چین باشد یا سودان.وطن او جایی است که بتواند در لبههای علم حرکت کند لذا بر این اساس برای او مکان خیلی اصالت ندارد چون آنجا این فضا فراهم است و میتواند به راحتی در راستای کسب علم سودمند فعالیت کند.
** هدف از تأسیس دانشگاه در ایران با غرب، تفاوت بنیادین دارد
ولی خوب این عمومیت ندارد. ما در ایران چند نفر را داریم که چنین جایگاهی داشته باشند. برای چنین شخصی با چنین جایگاهی این مسئله را طبیعی میدانم چون تصمیم گیری آن باید خارج ازمرزهای جغرافیایی باشد زیرا سود، منفعت دستاورد علمی آن باید برای میلیاردها انسان باشد، لذا تابع مرزهای جغرافیایی نیست.
نکته دیگر تاریخ تاسیس دانشگاه در کشورمان به خصوص آن نهاد علم مدرن است. وقتی تاریخچه تاسیس دارالفنون را بررسی می کنیم می بینیم، آن زمان در اداره کشور به مشکل خوردیم و دیدیم نمیتوانیم خیلی از شئون حکمرانی خود را انجام دهیم، لذا دانشگاهی را تاسیس کردیم و افرادی توسط اساتید خارج از کشور درس گرفتند.
رشته های اولیه و پر کاربردی مانند مسائل نظامی و حکمرانی ایجاد و هر چه جلوتر رفتیم تغییر و تحول یافت زیرا دایره نیازهای کشور بیشتر شد و جامعه رشد پیدا کرد. لذا معادلات تغییر کرد و دانشگاه گسترش یافت. دانشگاه در ایران برای رفع نیازهای جامعه شکل گرفت لذا علت تاسیس آن با غرب، تفاوت بنیادین داشت.
در طول زمان کسانی که قرار بود کارداران نظام شوند و کار حکمرانی و تخصصی برای کشور انجام دهند از این بخش عبور کردند، زمانی کشور نیاز به مهندس برق داشت و ما مهندس نداشتیم. چون این بستر نیاز بود و جامعه به آن نیاز داشت، اکثرا برای تحصیل سمت این رشته می رفتند و آن را توسعه می دادند تا جایی که جامعه در این حوزه اشباع شد. بعضا همچنان اثرات فرهنگی این موضوع هنوز هم وجود دارد و هنوز برخی تحصیل در این رشته را مهم و پرکاربرد می دانند.
**آقازادگی و قبیلهگرایی در مناصب از دلایل مهاجرت نخبگان است
امروز آن طبقه نخبگانی که در مناصب کارگزاری حضور می یابند خیلی ارتباطی با نهاد علم ندارند و بعضا بر اساس آقازادگی و قبیله گرایی است. یکی از دلایل مهاجرت نخبگان را در این می بینیم که نهاد علم در این زمینه خیلی تعیین کننده نیست.
پناهی: یک جوان 18 ساله که درسش در دبیرستان تمام میشود، تنها راهی که برای اشتغال و آینده خود می بیند، دانشگاه است زیرا در جامعه ما مدرک دانشگاهی بر مهارت اصالت دارد. کرونا هم اثبات کرد دانشگاه نقش کمی در مهارت افزایی دانشجویان دارد، زیرا در شرایطی که دانشگاه مجازی شد، برخی سرکاررفتند و هیچ اتفاقی هم نیفتاد و مشکلی پیش نیامد.
دانشگاه بعضا یک دستانداز و مانع در مسیر دانش آموزان است که متاسفانه خانواده و جامعه، آگاهانه وی را در این مسیر قرار می دهند. 4 سال، وقت خود را در جایی میگذارد که در کنار پمپاژ نا امیدی به او فقط مدرک می دهد و نه مهارت.
**کنکور و توسعه بیرویه تحصیلات تکمیلی از عوامل مهاجرت نخبگان است
تا زمانی که ورودی نظام آموزشی ما به این صورت است و فقط سدی به نام کنکور گذاشتیم و سالانه چند هزار نفر در رشته پزشکی و مهندسی میگیریم ولی به این توجه نمیکنیم مثلا در رشته پزشکی به تعداد بیشتری و در مهندسی به این تعداد که پذیرش داریم، نیاز نخواهیم داشت و دانشآموز هم که از همه جا بیخبر، مهندسی را انتخاب می کند و بعد شاهد بیکاری در این رشته و سرخوردگی جوانی که دیگر زمان اشتغال و فعالیت آن رسیده خواهیم بود.
از طرف دیگر به دلیل توسعه بیرویه تحصیلات تکمیلی و رواج مدرکگرایی، شاهد افزایش نرخ بیکاری حتی در مقاطع ارشد و دکتری هستیم. این جوان مجبور میشود برای گذران زندگی در اسنپ کار کند با وجود باندها و مافیاهایی در حوزه مقالهها و تشویق هایی که برخی اساتید برای مهاجرت می کنند، به خارج میرود و بعضا محکوم به خیانت می شود.
البته تعریفی از نخبه وجود ندارد ولی من قبول ندارم تنها دانشجویی که در شریف قبول می شود، نخبه است و دانشجوی دانشگاه آزاد نخبه نیست. به نظر من همه کسانی که در تشکلهای دانشگاهی کار میکنند، نخبه فرهنگی هستند حتی اگر رتبه کنکور آنها 100 هزار باشد. شاید مسئله فرهنگی ما با همین افرادی که در سیاست، فرهنگ و غیره ذهن خلاقی دارند حل شود زیرا بعضا در دانشگاههای ما آموزههای غربی تدریس میشود و دریافتیهای آنها در دانشگاه بدتر باعث ضربه به فرهنگ شود.
منظورم این است تنها کسی که شریفی است نخبه نیست ممکن است یک فردی که اقتصاد را خوب می داند، درس نظری هم نخوانده باشد و در کف بازار درس اقتصاد آموخته باشد و در نوع خودش نخبه باشد.
**نبود ساز و کار مشخصی برای بازگشت نخبگان به کشور
یکی از علتهای اصلی در مهاجرت نخبگان نبود شغل و بعضا تشویقهای اساتید و همچنین نبود ساز و کار مشخصی برای بازگشت نخبگان به کشور و بهره مندی از ظرفیت آنهاست. اینکه اگر رفتی فلان دانشگاه خارج هم درس خواندی و برگشتی، از این طرف حمایت میشوی و شغلت تضمین می شود و… به صورت مشخص معلوم نیست که رغبتی را برای بازگشت دانشجویان به کشور ایجاد کند.
در آقایان یکی از اصلیترین علل رفتن به دانشگاه و مهاجرت، سربازی است. ادامه تحصیل میدهند و تا دکترا پیش میروند که سربازی نروند. 10 سال طول میکشد، تحصیل، ازدواج و شغل را به تأخیر میاندازد تا سن پدرش بالا رود و معافیت کفالت بگیرد.
** یکی از علل رفتن آقایان به دانشگاه و مهاجرت، سربازی است
سربازی حرفهای هم در کشور ما اسمی است. یکسری پروژهها هست که شرکتهای دانشبنیان قبلاً به صورت امریه به فارغ التحصیلان میدادند که کمکم در حال ریشهکن شدن است.
تا وقتی سربازی، موانع داخلی مانند وضعیت دانشگاهها، توزیع سرانه آموزش و بیکاری وجود دارد، نمیتوان جلوی مهاجرت نخبگان را گرفت و دلیل منطقی برای ماندشان داشت. البته آمار آنهایی که مهاجرت میکنند هم، زیاد نیست. هر چند در دولت دوم آقای روحانی جهش زیادی داشت اما هنوز هم زیاد نیست و به نظر زیر 5 درصد است.
نراقی: مهاجرت مفهومی است که تمامی ندارد و بر اساس ذهنیتی پیش میرود که فرد از جایگاه خودش راضی نیست. مدینه فاضلی را تصور میکند که امکانات، شغل، درآمد و بهترین فضا را در همان جا برای خود تعریف میکند.
در مفهوم کلیتر و از مهاجرت یک روستایی به شهر و یا پایتخت وجود دارد تا برسیم به مهاجرت نخبگان از کشور. اولین چیزی که در طرف ایجاد می شود احساس محرومیت گرایی است اینکه من در جایی زندگی میکنم که محروم است و همه عوامل محیطی و غیرمحیطی نیز این حس را به من القا میکنند.
** برخی اساتید دانشجویان را به خروج از کشور تشویق میکنند
بخواهیم یا نه غرب تلاش میکند چنین چیزی را به نخبگان ما القا کنند که شما در منطقه محرومی هستید و زندگی در آن طرف خیلی بهتر است. اگر وارد دانشگاههای خوب و مطرح هم که شوی عمدتاً با اساتید و جریانی روبرو می شوی که دانشجویان را تشویق به خروج از کشور میکنند و هیچ مقابلهای با این جریان نداریم. شاید کمبودها در دانشگاهها خیلی هم کم نباشد، ولی تصوری که از آن طرف در ذهن ما شکل گرفته او را از وضعیت موجود راضی نمیکند.
**روحیه تحولخواهی جوانان جدی گرفته نمی شود
یکی دیگر از عوامل، روحیه تحولخواهی جوان است که با وجود چارچوبهای موجود اجازه ظهور و بروز به آن داده نمیشود. دستگاههای دولتی و بخش خصوصی ما این اختیار را نمیدهند و این بستر برایش فراهم نیست از علمی که در چند سال اخیر به دست آورده استفاده کند به چیز جدیدی برسد چون حال تحول در بسیاری جاها نیست و مسئولان به چیزهای جدید اعتماد نمی کنند.
اساتید و افرادی در دانشگاهها هستند که دانشجویان را به خروج از کشور تشویق میکنند. متاسفانه در دولت آقای روحانی این مسئله بیشتر رخ داد به طوریکه در دانشگاهها و برای جذب به افرادی بها داده میشود که در دانشگاههای خارج از کشور درس خوانده باشند و یک نوع برتری برای آنها محسوب میشد.
**برخی دانشگاهها دوره نحوه مهاجرت از کشور برگزار میکنند
در برخی دانشگاهها جلساتی از سوی برخی از انجمنهای علمی درباره نحوه مهاجرت برگزار میشود. جای تأسف است، رئیس دانشگاه اجازه چنین کاری را در دانشگاه میدهد و هیچ برخوردی هم نمیشود. البته تشکلها اعتراض کردند به این ماجرا اما خود دانشگاه نیز باید نسبت به این مسئله حساسیت داشته باشد.
انتهای پیام/
لینک خبر: https://eghtesadmand.ir/?p=364290