به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس، یکی از مهمترین مؤلفههای انقلاب اسلامی که جامعه ایرانی در دوران مبارزات و تحولات دهه ۴۰ و ۵۰ شمسی با آن مواجه شد و اثرگذاری بس عظیمی بر اندیشه فکری تودههای مردم چه در سطح نخبگانی و چه در سطح عوام جامعه داشت، مسأله نواندیشی دینی است. نواندیشی دینی در تاریخ معاصر کشور ایران منشأ رویدادها و تغییرات گوناگونی از دوران مشروطه تا انقلاب اسلامی است. فهم تبارشناسی طیفهای مختلفی که در گروه نواندیشی دینی قرار میگیرند و تأثیرات هر کدام از آنها در فرایند انقلاب ایران، درک صحیحی از این اتفاق تاریخی را برایمان بازگو خواهد کرد.
در این راستا با عبدالمجید مبلغی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی همکلام شدیم تا در مورد نواندیشی و سیر و تکوین آن برایمان صحبت کند. بخشهایی از این مصاحبه از نظرتان میگذرد:
از دلمشغولان تجدد تا رسالتگرایی متجدد
تاریخ نواندیشی دینی در ایران به چه زمان برمیگردد و این پدیده، محصول چه فرایندی بوده؟
فهم تاریخ نواندیشی دین قطعاً ما را با طیفها و چگونگی به وجود آمدن آنها و نوع درک و فهمشان از دین و دنیای جدید راهنمایی میکند و در سیر پژوهش و تأمل در مورد نواندیشی اثرگذار است. در ردیابی تأملات منجر به نواندیشی دینی ما به عصر آشنایی ایرانیان با تجدد برمیگردیم. سیر نواندیشی دینی از لحاظ تاریخی از اولین روزهای به وجود آمدنش تا انقلاب اسلامی سه لایه تاریخی را پشت سر گذاشته است؛ لایه اول را «دلمشغولان تجدد»، لایه دو «آکادمیسینهای متجدد» و در آخر لایه سوم را «رسالتگرایان تحولخواه» نامگذاری میکنیم. لایه اول از زمان تأسیس «دارالفنون» به دست امیرکبیر تا تأسیس دانشگاه تهران است. لایه دوم از تأسیس دانشگاه تهران تا دهه ۵۰ خورشیدی است و لایه سوم از دهه ۵۰ خورشیدی تا پیروزی انقلاب اسلامی است.
دلمشغولان تجدد
در لایه اول ما با مجموعهای از چهرهها مواجهیم که با بروز و ظهور تجدد، به این مقوله از چشمانداز آموزههای دینی نگریستند و در مورد آن به تأمل پرداختند. این قشر توانستند در حوزه ایدهپردازی و نظریه سازی مؤثر واقع شوند و اندیشههای بنیادین و ارزشمندی را در این باره ارائه دهند. با صرف نظر از مشارب فکری و عقیدتی، میتوان از سیدجمالالدین اسدآبادی، میرزای نائینی، شیخ فضل الله نوری و… به عنوان مهمترین شخصیتهای این گروه نام برد.
حوزویان دانشگاهی مشرب
لایه دوم تاریخی، پس از آشناییهای اولیه و تحصیل علوم جدید به وجود آمد. افرادی از دل حوزههای علمیه و مراکز آموزش علوم دینی به دانشگاه تازه تأسیس تهران آمدند تا به روند تولید آگاهی نواندیشی کمک کنند. این افراد در «دانشکده معقول و منقول» به بررسی و پژوهش مشغول شدند. میتوان از آنها به عنوان پدران دانشی حوزههای مختلف نواندیشی دینی در معنای آکادمیک یادکرد. افرادی چون بدیعالزمان فروزانفر، ابوالقاسم گرجی، سیدجعفر شهیدی و… از آکادمیسینهای حوزوی هستند. نقش این طیف در تولید ادبیات دینی بر پایه پیش زمینه دانشگاهی و اساساً نواندیشی دانشگاهی بسیار مهم است و هنوز هم به آثار این اشخاص به عنوان کتب و منابع اصلی نواندیشی دینی نگاه میشود.
از خداپرستان سوسیالیست تا لیبرالهای تجربهگرا
پس از این دو لایه به طیف سوم از فرایند تاریخی نواندیشی میرسیم که همانطور که گذشت، من نام آنها را رسالتگرایان تحولخواه گذاشتم. این لایه بیشترین نقش را در انقلاب اسلامی داشت و از دهه ۵۰ خورشیدی تا انقلاب رسمیت بیشتری یافتند. هرچند تا قبل از آن هم کم و بیش فعالیت میکردند. این لایه به صورت کلی به دو گروه دانشگاهیان که به مسائل موجود از چشمانداز آگاهیهای دانشگاهی مینگریستند و حوزویان، که بر مبنای آموزههای اسلامی به موضوعات میپرداختند، تقسیم میشود؛ اما در نگاه جزییتر هرکدام از آنها به نگرشهای مختلفی تجزیه میشوند. در رویکرد دانشگاهی چهار طیف اصلی داریم، طیف اول قشری که رویکرد فلسفی و اگزیستانسیالیستی دارند که سرآمد این افراد سیداحمد فردید است. گروه دوم رویکرد تجربی و پوزیتیویستی دارند که میتوان از این گروه به مهندس مهدی بازرگان اشاره کرد (البته بازرگان قبل از انقلاب)، گروه سوم نگاه و رویکرد جامعه شناختی دارند که علی شریعتی سرآمد این دست از دانشگاهیان است و در آخر از گروه دانشگاهیان ما طیفی داریم با رویکرد سوسیالیستی ـ توحیدی که از محمد نخشب میتوان به عنوان نماینده این گروه نام برد.
همانطور که گذشت در لایه رسالتگرایان تحولخواه بخشی از حوزویان هم حضور دارند که آنها هم منشعب به گروههایی هستند؛ گروه اول نگاه فلسفی و کلامی دارند که از آنها میتوان به علامه طباطبایی و شهید مرتضی مطهری اشاره کرد. گروه بعدی، گرایشهای قانونمدار و مبتنی بر فقه اجتماعی دارند که مرحوم سیدمحمود طالقانی از این گروه است. طیف بعدی و سوم با رویکرد نظامسازانه فکری و سازمانبخش است که شهید مظلوم سیدمحمد بهشتی سرآمد این طیف است.
رسالتگراهای حوزوی
وحدت نظری و عمل ماحَصَل رسالتگرایان تحولخواه بود
اصلیترین کار این طیف سوم در روند نواندیشی دینی چی بود؟
کار مهم رسالتگرایان تحولخواه این بود که بین انگارههای معارف اسلامی و علوم انسانی پیوندی برقرار کردند که بعدها دستمایه گسترش و شکلگیری اندیشههای انقلاب اسلامی شد. این طیف از لحاظ جامعهشناختی هم کار مهم دیگری را انجام دادند. آنها بین دو قشر علمی آن زمان یعنی حوزویان و اهالی دانشگاه یک ارتباط و همدلی و همراهی را پدید آوردند که بسیار در روند انقلاب مؤثر بود.
ولایت فقیه از منظر حضرت امام خمینی، متأثر از زمانه است
آیا نظریه ولایت فقیه از منظر امام خمینی با نواندیشی دینی ارتباط داشته است؟
ولایت فقیه یک اصل باسابقه در فقه شیعی است؛ هرچند بعدها در انقلاب اسلامی هم بسیار این اندیشه اثرگذار شد، اما هم ولایت فقیه هم انقلاب سال ۵۷ پدیدار مستقلی از هم دارند. ولایت فقیه از جنس تئورههای فقهی با سابقه طولانی است و در یک فرایند تاریخی طولانی شکل گرفت. هسته ولایت فقیه از جنس فقه شیعه با رویکرد حکومتگرا است که در مقابل یک رویکرد رقیبن به نام تعطیلگرا دارد.
اما این نظریه بینسبت با جهان پیرامون خود نیست، حال این تأثیر پذیری ولایت فقیه از جهان در چه بوده است؟ پاسخ این است که دو اندیشه اصلی و مهم بر ولایت فقیه امام خمینی اثر مهمی داشتهاند. اول اندیشه حکومت مردم سالار است و دوم اندیشهای عدالتخواه. هر دو اینها در تئوره مشروطههم وجود داشت اما نکته مهم این است که حضرت امام هم عدالتگرا و هم رویکردآزادیگرا را ضمن توجه به بنمایه فقه شیعه و مبتنی بر آموزههای اسلامی صورتبندی کرد و نتیجه این صورتبندی در قانون اساسی تبلور یافت. پس حاقّ و جوهره ولایت فقیه از فقه شیعه میآید، اما صورتبندی آن بی ارتباط به دوران پیرامون خود نیست.
نواندیشی انقلابی
آیا برای پویایی انقلاب اسلامی ما به نواندیشی در عصر پساانقلاب محتاج هستیم؟
سه چرخه مؤثر درباره نواندیشی دینی در عصر پسا انقلاب اسلامی را باید لحاظ کرد. چرا که نواندیشی دینی خود یکی از مؤلفههای انقلاب است و نباید نسبت به آن بیاعتنا بود. این سه چرخه با توجه به ظرفیت و امکانات انقلاب اسلامی عبارتند از: چرخه نخست بازخوانی معارف دینی و علوم انسانی با هدف تعامل است. چرخه بعدی بازآفرینی در معارف دینی و علوم انسانی در جهت پیشبرد این تعامل است و چرخه سوم، گسترش نوآوری در علوم انسانی و اسلامی نام دارد.
جامعه تحولخواه و اندیشه تغییر طلب دوبال به ثمر نشستن انقلاب
در عصر مبارزه نهضت امام خمینی در سایر کشورهای اسلامی نواندیشی به شکلهای دیگر هم رواج داشت؛ چرا تنها نواندیشی شیعه ایرانی بود که توانست به آن تحولخواهی مد نظر خود برسد؟
در این مقطع باید به دو مسأله مهم «سرشت شناسانه» توجه کرد. دو امری که ترابط و تعامل تنگاتنگی باهم دارند و میتوان آبشخور آنهارا از یک چیز دانست. اول سرشتشناسی جامعه ایران است. جامعه ایرانی در آن برهه از تاریخ مستعد و ظرفیت انقلاب کردن را داشت. در غرب جوامع در این باره به دو بخش تقسیم میشوند. گروهی تحول و تغییر را تدریجی و موردی پیگیری میکنند، مثل انگلستان و در مقابل، جوامعی تغییر و تحول را به علت آن ظرفیت و استعدادی که در جامعه آنها نهفته است با انقلاب و سریع دنبال میکنند؛ مثل انقلاب سال ۱۷۸۹ فرانسه. ایران هم جزو آن دسته از کشورهایی بود که استعداد انقلاب کردن را از لحاظ جامعه شناختی داشت. در منطقه خاوریانه ترکیه هم از بُعد اندیشهای، تفکرات انقلابی را دارا بود، اما این جامعه توان انقلابی را نداشت و دستش از این باب تهی بود.
در کنار این موضوع باید به سرشت اندیشگی شیعه هم التفات داشت. تفکر شیعی و آرمانهای آن که ریشه در تاریخ هم دارد، تحولخواهی و تغییرگرایی در بحرانها را طلب میکند و نمونه بارز آن را میتوان قیام امام حسین (علیهالسلام) دانست که همین امر در ژنوم و ژنتیک فکری شیعه اثر خود را گذاشت و خیلی از قیامها از قیام زید تا قیام ایران بهرهای از این مسأله بردند.
انتهای پیام/
لینک خبر: https://eghtesadmand.ir/?p=483850