خبرگزاری فارس_ مهدی امیری پور: روی خوش نشان ندادن برخی از زنان جامعه به فرزندآوری و حتی تمایل آنها به حمایت و نگهداری از حیوانات بعضا خانگی از یک سو، افزایش سن مادری و اختلافات مابین والدین و فرزندان و عدم تمایل برخی از جوانان به ازدواج از سویی دیگر، مهمترین مسائل مهم این روزها هستند که برای پاسخ به علل این تمایلها با علیرضا لاور معاون بنیاد ملی خانواده به گفتوگو نشستیم تا به چرایی چنین پدیدههایی پاسخ بگوییم. متن این گفتوگوی تفصیلی را بخوانید:
بلوغ اقتصادی، شاخص اصلی برای سن ازدواج نیست
فارس: بهترین سن برای ازدواج کدام مرحله است، این مسأله را تبیین بفرمایید.
از نظر روانشناسی، هیچ سنی را سن شایسته ازدواج نمیدانیم. اینکه بگوییم ۱۵ سالگی،۲۰ سالگی، ۳۰ سالگی و یا۴۰ سالگی، بلکه ما ۵ شاخص رشد را ملاک سن ازدواج قرار میدهیم، میگوییم وقتی دختران و پسران به این رشد رسیدند آن وقت، زمان بهینه و به هنگام ازدواجشان رسیده است. حالا اگر در ۱۵ سالگی اتفاق بیفتد قطعاً زمان به هنگام ازدواج، ۱۵ سالگی است، اگر در ۲۰ سالگی اتفاق بیفتد سن ازدواج برای آن فرد ۲۰ سالگی است. امکان دارد فردی در سن ۳۰ و چند سالگی هنوز به بعضی از این مولفههای رشد نرسیده و قطعاً میتوانیم در تشخیصمان بگوییم این فرد به سن ازدواج نرسیده و ازدواج به هنگامش قرار نیست رقم بخورد.
اگر از منظر فیزیولوژیکی و جسمی صحبت کنیم، مقالات نشان میدهد از سن ۱۵ سالگی به لحاظ فیزیولوژیکی و جسمی، دختران میتوانند امکان تجربه ازدواج را کسب کنند، تاکید میکنم این از منظر پزشکی و علوم فیزیولوژیکی است اما از نظر روانشناختی وقتی به ۵ رشد فیزیولوژیکی و جسمی، رشدعقلانی، رشد اجتماعی و رشد تعاملی و مدیریت برسد، این بار سن بهینه ازدواجش محقق شده است.
ما امروز با این مسأله مواجه هستیم که برخی از مردم شرایط بلوغ اقتصادی را شاخص اصلی برای سن ازدواج میدانند، باید بگویم هم به لحاظ جامعهشناسی هم به لحاظ روانشناسی، این شاخص کاملا مردود و رد شده است چرا که هیچکدام از شاخصهای اقتصادی لزوماً کارآیی لازم برای تعیین سن ازدواج را ندارد. اینکه یکی پولدار یا کم برخوردارتر باشد لزوماً به معنای این که شایستگی ازدواج دارد یا ندارد محسوب نمیشود، پولداری یا فقیر بودن تأثیری بر شایستگی ازدواج ندارد. حالا اگر همین مبنا را در حوزه رشد قلمداد کنیم با سن بهینه ازدواج در اقتضائات سنی در زیست بومی متفاوت که ممکن است گوناگون باشد مواجه میشویم.
تصویب قانون برای محدود سازی سن ازدواج، ظلم به زنان است
فارس: میانگین سن ازدواج زنان در استانهای کشور چیست؟
میانگین سن ازدواج زنان در کشور ۲۴/۴ است، این سن ثبت ازدواج زنان در مراکزاستانهایی است که کلانشهر به شمار میآیند و این میانگین سن را در زنان۲۶ تا ۲۸ هم داریم. شهرهایی مانند تبریز، تهران، مشهد، اصفهان و شیراز میانگین سن ازدواج بالاتر را در سن زنان دارند و یزد، کرمان، سیستان، بندرعباس و بوشهر نیز کمترین میانگین سن ازدواج در میان زنان را دارا هستند. کما اینکه در سال گذشته ۴۰۰ ازدواج زیر ۱۲ سال نسبت به ۵۳۳ هزار ازدواج در سال را داشتیم.
وجود۴۰۰ ازدواج زیر ۱۲ سال نشان میدهد این عدد در نسبت فوق العاده پراکنده ای وجود دارد یعنی نوع تعاملات، عشایری و قومیتی است یا در مناطقی ازدواجها صورت گرفته که عملاً فضاهای آموزشی و علمی، خیلی فضاهای پیشرانی نیست و این مولفهها در آنجا رخ میدهد. در واقع این آمار نسبت به ۵۳۰هزار رخداد ازدواج نسبت فوق العاده کمی محسوب میشود.
ازدواج زیر ۱۸ سال غربیها هیچ کجا ثبت نمیشود!
امروز مهمترین نکته در باب کودک همسری این است که با قاطعیت اعلام کنیم تمام پژوهشها این را نشان میدهد که این درصد از آمار، درصدی است که نسبت معناداری با وضع قانون یا عدم وجود قانون ندارد. یعنی اگر قانونی برای محدود کردن این ازدواج وضع کنیم، تنها با آن وضع قانون محدودسازی سن ازدواج، ازدواجها ثبت نمیشود و در فضای غیر رسمی گام مینهند. اتفاقاً ما دردمان این است که اگر این اتفاق بیفتد نه تنها ظلم به زنان و دختران کم نمیشود بلکه به واسطه غیر رسمی شدن این مسئله فوق العاده، بستر ظلم به زنان بیشتر رقم میخورد و عملاً با قاطعیت میتوانیم بگوییم تصویب قانونی برای محدوسازی سن ازدواج با قاطعیت ظلم بیشتری به زنان میشود.
پایه آماری و تعریف آماری ما با دیگر کشورها متفاوت است. آنها در سامانه آماری متمرکز، کودک همسری را یک ازدواج می دانند. براساس استاندارد اتحادیه اروپا هرگونه اتفاق، تعامل و ارتباطی که زیر ۱۸ سال رقم بخورد هیچ کجا ثبت متعهدانه نمیشود، حتی در کشورهای اتحادیه اروپا که آمار rape یا تجاوز را ثبت میکنند، اگر تجاوزی اتفاق بیفتد تنها تجاوز به افراد بالای ۱۸ سال در آمارشان می آید و rape یعنی یک رابطه کامل جنسیتی اتفاق میافتد.
آمار تجاوز در کشورهای اتحادیه اروپا و آمریکا یک آمار کاملا فاجعهبار است. آقای اوباما در زمان ریاست جمهوری اعلام رسمی میکند در آمریکا از هر ۵ زن، یک نفر تجربه تجاوز را داشته که این اتفاقات، حقیقت میدان در حوزه کشورهای اروپایی و آمریکایی را نشان میدهد.
اما میبینیم همینها وقتی به ایران میرسند نوع مواجهه با مسائل کاملا متفاوت و یک سیاهنمایی فوق العاده جدی است. قانون محدودسازی ازدواج نه تنها مانع جدی نخواهد بود بلکه مقدمه ظلم بیشتر را برای زنان فراهم میکند، چرا که به این واسطه فرد وارد رابطه میشود و از آنجایی رابطه ثبت شده نیست هر زمانی بخواهد میتواند این رابطه را تمام کند،در همین رابطه هیچکدام از مسئولیتهای قانونی نمیتواند با او مقابله کنند، مهریه و نه ارث تعلق نمیگیرد، حق طلاق را نمیتواند داشته باشد و هیچ کدام از اینها به او تعلق گرفته نمیشود چرا؟ زیرا این ازدواج رسمی و ثبت نشده است.
افسردگی بالای طرفداران حیوانات خانگی
فارس: ابعاد روانی تأخیر در فرزندآوری را تبیین و بفرمایید چرا گرایش به نگهداری حیوانات خانگی افزایش یافته است؟
وقتی زنان جامعه ما این نیاز فطری و طبیعی و روانی کاملاً مثبت و با حجم انرژی فوق العاده بالا را در تجربه با فرزندانشان کسب کنند، قطع به یقین به مؤلفههای رضایت در کسب زندگی خیلی نزدیک میشوند و به همین میزان در کسب تجربه اگر با فاصله زمانی طولانی اتفاق بیفتد قاعدتاً اختلالهایی مانند افسردگی و جابجایی نقشها برایشان اتفاق میافتد.
برخی از زنان که تجربه مادری را با تأخیر کسب میکنند یا به هر دلیلی آن تجربه را کسب نمیکنند با نگهداری از حیوانات بعضا خانگی این ابراز محبت را رقم میزنند. با این حال هرچند آنها بخواهند به آن حیوان خانگی محبت بورزند چون مولفه های رشد و تربیت و تعامل اینتراکشن به همراه نخواهد داشت آن سطح رضایت را ایجاد نخواهد کرد و فرد به نقطهای میرسد که هیچ نقطه نهایی لذت و رضایتی را نمیتواند کسب کند،پس علائم افسردگی در او نسبت به افرادی که تجربه فرزندآوری داشتند و فرزندپروری را تجربه داشتند فوق العاده بیشتر میشود.
فرزندآوری قطعا هم به لحاظ سلامت روانی برای خود مادر میتواند کاملاً شاخصها را داشته باشد و هم از نوع اجتماعی در نوع تعاملات میتواند آن جایگاه و نقش ها رو پررنگ کند. موضوعی که برای عزت نفس و اعتماد به نفس واقعی مادر میتواند پررنگ بشود میتواند آن نقش والدگری خوبی را ایفاد کند و فرزند را پرورش بدهد و آن تکریم و احترامی که فرزندش به موفقیتهایی که فرزندش کسب کند همه اینها سرمایههای زندگی مادر محسوب میشود.
ما مواجهه با این مسئله از جنس تکمیل یا ارتقاء سرمایه های زندگی مادران است. این سرمایهها، سرمایههای مادی است و این سرمایه های عاطفی، سرمایههای خوشبختی و مشترکی است که به عنوان مولفه های پایداری در زندگی مشترک پدر و مادر و به ویژه مادر میتواند در صندوق سرمایه های مادر را پر کند و اینها رابطه معنادار و مستقیم با افزایش عزت نفس و اعتماد به نفس مادر دارد.
فارس: چه عللی در افزایش سن مادری در جامعه ایرانی موثرند؟
پژوهشی دانشگاه شهید بهشتی در سال ۱۳۹۹ درباره علل افزایش سن مادری کار کرده است، از ۷ پژوهش فراتحلیل گرفته است و چند عامل را مطرح کرده است. براساس این پژوهش، اولین عامل درباره افزایش سن مادری، افزایش سن ازدواج است، عامل دوم فقر دانش و مهارت حوزه تربیت فرزند بوده و این بسیار جالب است اما نگرش سنجیها نشان میدهد که عامل دوم عامل اقتصادی است. سومین عامل در فراتحلیل، بازهم شرایط اقتصادی نیست بلکه فرد محوری و عدم پذیرش مسئولیت پذیری است.
فرزندان را مسئولیت پذیر بار نمیآورند!
فارس: عواملی که باعث میشود جوانان از پذیرش ازدواج سرباز بزنند، کدامند؟
دو عامل کاهش مسئولیت جوانان در جامعه، رسانهها و دیگری فقر تربیتی است، وقتی برخی رسانهها روابط دختر و دوست پسر را عادی و ازدواج را سخت جلوه میدهند، صداوسیما یا فضای رسانه ای ازدواج با تجملات و تشریفات را ضریب میدهد، شبکه اجتماعی خانگی ضریب ازدواجهای تجملی را تشریح میکنند، تمام عوامل و فقرتربیتی والدین، نقش مهمی در کاهش مسئولیت پذیری جوانان در جامعه و به ویژه ازدواج دارد. البته امروز پدر مادرها فرزندان را مسئولیت پذیر بار نمیآورند، همین امر باعث میشود فرزند در سن ۲۰ و چند سالگی قادر به مسئولیت پذیری نباشد.
برخی فارغالتحصیلان مقطع ارشد و دکتری که عملاً شایستگیهای ایجاد یک خانواده را ندارد نه اینکه نخواهد بلکه آن تجربه و مسئولیت پذیری را قبول نکرده است. من با دانشجوها صحبت کردم، بچه هایی که رهبری اردوی چند صد نفر دانشجویی هستند و مسئولیت اردویی چندصدنفره را بر عهده دارد، شما از پدر و مادر او بپرسید، میگویند آنها احساس مسئولیت ندارند! چطور می شود که خانواده این گونه فکر کند که جوانش احساس مسئولیت ندارد؟ عامل آن عدم باور خانواده به توانمندی فرزندان خود است.قاعدتاً، فرزندان ما در سن هفت سالگی به بعد باید به لحاظ تربیتی، مسئولیتپذیری را تجربه کنند. بنده یک سوال خیلی ساده میپرسم. ما کجا فرزندمان را مسئولیت پذیر تربیت میکنیم؟ در ۷ سال دوم آنها باید مسئولیتپذیر باشند یعنی نان بگیرد، خودش به مدرسه برود، سختی ظرف شستن را حس کند، خانه راتمیز کند، خرید کند، میوه ها را با اینکه سنگین باید بیاورد و…. آن مسوولیت را باید بپذیرد. اگر فرزندان ما در دوران نواجوانی مسوولیت پذیری را تجربه کردند، در دوره جوانی اول یعنی ۱۴ و ۱۵ سالگی میتوانند در جایگاه تصمیمسازی و تصمیمگیری قرار بگیرند. برای همین میگوییم در سن ۱۴ و ۱۵ سالگی چه پسر و په دختر، شایستگیهای ازدواج را دارند به دلیل اینکه به آن رشد رسیده است که واقعاً محوریت خانواده را قبول میکند.
تبعات فاجعه بار اختلاف سنی فرزندان و والدین
فارس: اختلاف سنی بین فرزند و والدین، سبب بروز چه عواملی خواهد شد؟
هرچه شکاف سنی و نسلی بین والدین و فرزندان بیشتر باشد، تبعات فاجع باری را رقم خواهد زد. خانوادههایی که فرزندانشان در سنین نوجوانی سرشار از شور و انرژی هستند، آنها عملاً میانسالی را تجربه میکنند و قطعاً سهم اقتضائات سن نوجوانی و جوانی و تعامل با آن فرزند دچار چالشهای جدی خواهند شد. از دیگر تبعات در این اختلاف سنی است، وقتی فرزندان در فضای کسب هویت مستقل خودشان قرار میگیرند به یک فضایی میرسند که میخواهند ازدواج کنند و مستقل زندگی کنند.
چون سن باروری محدود شده، قاعدتا تعداد فرزندان کمتری در خانواده داریم و این تعامل خانواده جمعی حمایتگر را به خانواده هسته ای کاملا بسته تقلیل میدهد، خود همین در میانسالی تبعات بسیارفاجعه بار برای خود والدین دارد. اینها از عوامل و تبعات فوق العاده مشهودی که ما امروز میبینیم.
حاکمیت و دولتها باید تسهیلات لازم برای ازدواج به هنگام جوانان را ایجاد و به فراهم کردن تسهیلات فرزنددار شدن مادران نیز توجه جدی کنند، این اتفاق به واسطه وضع قوانین و ارائه خدمات اجتماعی میتواند.
در این باره فضاهای رسانه ای و نهادهای رسانه ای میتوانند در ترویج سبک زندگی که در آن کرامت مادری، کرامت خانواده و نقش آن پررنگ باشد نقش فوق العاده به سزایی را ایفا کنند. نهاد سوم خود افراد و خانوادهها عموم مردم است که با یک عزم اجتماعی میتوانند این اتفاق را رقم بزنند و ما به یک نقطهای برسیم که زنان جامعه ما کریمانه با آنها برخورد شود.
انتهای پیام/
لینک خبر: https://eghtesadmand.ir/?p=553894